آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال
آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

انقلاب اسلامی؛ حلقه ی اتصال عاشورا و عصر ظهور

در حقیقت باطن انقلاب اسلامی عهد شیعه با خدا و وفای به آن عهد است که نتیجه ی این وفای به عهد ایجاد یک حیات طیبه و معنوی در درون جامعه شیعه و دنیای اسلام و سپس برای همه بشریت است و گامی است به سوی عصر ظهور. عصر ظهور حقیقت و شهود حقیقت دین و ولایت حق است و شهود و رسیدن به مراتب توحید آن هم در قالب سلوک جمعی است و سلوک فردی و سیر در درجات توحید به صورت فردی متفاوت با سلوک جمعی است.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، محمد بابایی نویسنده وبلاگ سنگر زمانه در آخرین پست وبلاگ خود نوشت: عصر ظهور عصری است که براساس وعده ی همه ی انبیای الهی یک تحول همه جانبه ی عمیق و فراگیر در جامعه ی بشری یعنی در مقیاس جامعه ی جهانی اتفاق می افتد. عصر ظهور عصر تجلی حقیقت در جهان و زندگی انسان ها با حقیقت است.

حقیقتِ توحیدی که همه به دنبال آن هستند ظهور پیدا می کند. عصر ظهورِ ولایت حضرت حق در جهان عصر ظهور حیات و نور است و تحولی هم که اتفاق می افتد تنها در مقیاس حیات معنوی انسان نیست، بلکه همه ابعاد حیات انسان را دگرگون می کند و منتهی به تمدن دیگری می شود؛ تمدنی الهی و اسلامی، یعنی آنچه در عصر ظهور اتفاق می افتد ظهور کلمه ی توحید در عالم و تحقق این کلمه در اعماق جامعه ی بشری و در نتیجه ظهور و بروز آن در همه ی زوایای زندگی بشر است، به نحوی که زندگی انسان در عصر ظهور تبدیل به یک حیات طیبه ی معنوی می شود.


نیازهای مادی و معنوی؛ بستر تقرب انسان به سوی  خدا

 رهبریِ نیازهای انسان به سوی توحید و بندگی خدای متعال کاری است که انبیا آن را برعهده داشته اند، یعنی می خواسته اند زندگی ما سراسر آهنگ قرب پیدا کند و همه ی عرصه های حیات ما عرصه ی شهود و حضور حقیقت باشد و حجاب ها از چشمان ما برداشته شود. چیزی که در عصر ظهور تحقق پیدا می کند این است که انسان در همه ی قسمت های زندگی خویش با  خدای متعال و با حقیقت زندگی می کند، یعنی همیشه حضرت حق را در همه ی عرصه های زندگی شهود می کند و جاذبه های اوست که انسان را در همه ی عرصه های زندگی به حرکت در می آورد.

بلوغ در ولایت و بلوغ در انتظار دو ضلع تقرب

 عده ای از مفسرین برخی از بهشت هایی که در قرآن از آن سخن به میان آمده را به عصر ظهور تعبیر نموده اند. بنابراین عصر ظهور عصری است که یک تحول همه جانبه و عمیق اتفاق می افتد و اعماق زندگی فردی و اجتماعی بشر دستخوش یک دگرگونی عظیم می شود، به نحوی که نظام نیازمندی بشر و تلاشی که برای رفع نیازمندی ها انجام می دهد و حاصل این تلاش که رسیدن به یک تمدن انسانی است همه بر محور کلمه توحید شکل می گیرد. دگرگونی عمیقی که در جهان اتفاق می افتد مبتنی بر جاذبه های الهی است که به سوی بشر توجه می کند و با این جاذبه هاست که انسان راه خدا و توحید را طی می نماید، یعنی اگر جاذبه های معنوی شامل حال انسان نشود انسان در سلوک الی الله و در سیر خودش به سوی خدای متعال هر گز موفق نخواهد بود.

اساس سلوک جاذبه های الهی است

 اگر سلوک در مقیاس فردی بررسی شود، یعنی انسانی بخواهد از خود فارغ شود و از فرعیات بیرون آمده، به سجده تام برسد و حقیقت برای او مشهود شده و مراتب توحید را طی نماید و به جایی برسد که معنای «لا حول ولا قوه الا بالله» را درک نماید و بعد از آنکه برای همه چیز در عالم اثری قائل بود ببیند که همه آثار مُندک در فاعلیت خدای متعال است و اوست که عالم را اداره می نماید، بعد از آنکه برای هر موجودی در عالم کمالی قائل است متوجه می شود که سر چشمه ی همه ی کمالات اوست، یعنی «لااله الا الله.» شهود این مراتب توحید برای انسان سالک در سلوک فردی خود و رسیدن به مراتب توحید فردی بدون آن جاذبه ها اتفاق نمی افتد.

 چیزی که برای این سلوک باید اتفاق بیفتد از بستر ولی کامل خدا محقق می شود، یعنی آن حقیقتی که واسطه ی بین ما و خداست و همه جاذبه های الهی متوجه اوست و از راه اوست که جاذبه ها انسان را فرا می گیرد ولی کامل خدا و انسانی معصوم است که هر انسان سالک و هر جامعه ی سالکی در پرتو سلوک او به سمت  خدای متعال حرکت می کند، یعنی سلوک او بر اساس جاذبه هایی است که وی را به سوی خدا می برد و سلوک جامعه ی بشری شعاع آن جاذبه هایی است که بر جامعه پرتو می افکند. جاذبه هایی که جامعه ی بشری را به سمت خدا پیش می برد و از ناحیه ی ولی خدا و آن انسان معصوم متوجه ما می شود به صورت تمام و کمال در عاشورا ظهور پیدا کرده است.

 یک جلوه ی عاشورا بلای عظیمی است که از طرف خدای متعال متوجه ولیش شده و عهدی است که خدای متعال برای تحمل این بلا (که در متن این بلا جاذبه و محبت خداست) با سیدالشهدا علیه السلام  بسته است. این معنا که بلای الهی باطنش جاذبه ها و محبت های خدای متعال است در روایات و معارف ما فراوان آمده است و لذا مبتلاترین انسان ها اولیای خدا هستند. «ان اشد الناس بلاء انبیا ثم الذین یلونه» یا تعبیری که شاید برگرفته از این روایات است. «البَلاء للبِلاء»بلا ریشه در محبت و توجه خدای متعال دارد. اگر انسانی به مقام محبت خدا رسید یا  خدای متعال به او عنایت و محبت داشت او را به بلا دچار می کند. نکته این است که باطن بلا جذابیت های الهی است؛ ظاهر بلا گرفتاری هاست. ولی آن چیزی که در متن بلا اتفاق می افتد جاذبه های معنوی است که انسان سالک با این جاذبه های معنوی به سوی خدای متعال حرکت می کند. اینکه  خدای متعال اولیای خودش را به بلا و آزمایش های عظیم دچار می نموده است بر همین نکته استوار است که اولیای الهی با آن جذابیت هایی که در متن بلا اتفاق می افتد قدم های اصلی سلوک را بر می دارند؛ یعنی همه ی ریاضت ها و تلاشهایی که انبیا و اولیای الهی داشته اند آنها را تا پایان راه نمی برد. آنچه اولیای خدا را تا پایان راه برده است همان جذابیت هایی است که در متن بلا محقق می شده است و آخرین نردبان سلوک اولیای خدا همان بلایی بوده که متوجه آنها می شده است.

ذبح اسماعیل، آزمایش الهی برای ابراهیم علیه السلام

 روایتی در کتاب عیون اخبارالرضای مرحوم صدوق از امام رضا علیه السلام در ذیل آیه شریفه ی«وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیم[5]» آمده است که ما ذبح عظیمی را جایگزین حضرت اسماعیل علیه السلام کرده ایم. آنجا امام رضا علیه السلام آیه را معنا می کنند. می فرمایند: وقتی ابراهیم خلیل علیه السلام این مطلب را با خدا در میان گذاشت که من دوست داشتم این بلا تا پایان شامل حال من شود تا به بزرگترین ابتلا برسم  خدای متعال قصه ی عاشورا را با او در میان گذاشت (ماجرای آزمایش نبی اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم در عاشورا که بزرگترین بلاها متعلق به اوست.) او انسانی است که حبیب حقیقی خداست. «لا حبیب الا هو و اهله[6]» و لذا همه ی جاذبه های محبت خدا به صورت یکجا شامل اوست. دیگران در شعاع جذابیت های محبتی که به نبی اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم می رسد حرکت می کنند. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ[7]» کسی که بخواهد به مقام محبوبیت برسد به میزانی که وجودش سایه به سایه ی نبی اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم حرکت می کند، جذابیت های محبتی که به نبی اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم رسیده به او می رسد. این بلا متعلق به نبی اکرم  صلی الله علیه و آله وسلم است و جذابیت هایی که در متن بلاست نیز حضرت را به قُرب می رساند و همه ی عالم و انبیا و اولیا را سالک می کند. به ابراهیم خلیل می گویند اگر می خواهی با بزرگترین آزمایش ها و جاذبه ها حرکت کنی باید جریان عاشورا را درک کنی و قصه امام حسین علیه السلام را برای ابراهیم خلیل علیه السلام می گویند. وقتی در عمق وجود او آن طوفان به پا می شود اشکش جاری میگردد و به او می گویند: اکنون بالاترین محبت ها و ثواب ها و جاذبه های اهل بلا شامل حال تو شده است. بنابراین عاشورا بزرگترین آزمایشی است که برای بالاترین بندگان خدا رقم خورده است، برای حبیب خدا «لا حبیب الا هو و اهله[8]» و اهلبیتش که حبیب حقیقی و محبوب حقیقی هستند.

 باطن این بلا جریان محبت خدا و انوار هدایت و رحمت خدای متعال و انوار معرفتی است که قلوب بشریت و جامعه ی بشری را به سمت خدای متعال سیر می دهد و انسان هایی که متوجه عاشورا می شوند و جاذبه ی عاشورا آنها را می گیرد با این جاذبه ها همراه می شوند. روایاتی که فضیلت عزاداری برای سیدالشهدا را بیان می کند باطنش ناظر به همین معناست و جلوه ی دیگری که در عاشورا وجود دارد جلوه ی مجاهدت و جهاد و فداکاری است که آن هم در متن این بلا اتفاق می افتد.

 ضلع دیگر عاشورا نیز جریان حماسه و درگیری تمام عیار جریان حق و باطل یعنی همان جنگ تمام عیار اخلاقی است که این جریان جامعه ی بشری را تدریجا از اعماق دست خوش تحول می کند. حضرت سیدالشهدا علیه السلام در این باره می فرمایند:« أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی[9]» اصلاحی که حضرت دنبال می کردند همین است، یک اصلاح عمیق، یعنی از عمیق ترین لایه های جامعه، نه اصلاح سطحی. گاهی بنایی را به صورت سطحی اصلاح می کنند و گاهی پایه ی بنا را تغییر می دهند که اصلاحی است فراگیر و ناظر به سیاست، فرهنگ و یا اقتصاد نیست. هدف ایجاد عدالت اقتصادی به تنهایی نیست، بلکه تغییر همه ی اضلاع جامعه یعنی ابعاد ظاهری و باطنی جامعه مانند سیاست، فرهنگ و اقتصاد است و تصرفی است تاریخی که ناظر به یک دوره نیست. حضرت نمی خواهند تنها در سال شصت و یک حکومت تشکیل بدهند، بلکه می خواهند همه ی تاریخ را با دگرگونی عمیق و همه جانبه ای درگیر کنند که این دگرگونی عمیق از بستر یک درگیری و جنگ و ابتلای عظیم تاریخ عبور می کند. چون درگیری حق و باطل یکی از مهمترین آزمایش هایی است که خدای متعال برای جبهه ی حق رقم زده است که بسیاری از جذابیت های معنوی در همین درگیری ها شامل حال بندگان می شده است. در قرآن وقتی قصه ی جنگ های صدر اسلام بیان می شود (مانند جنگ سنگین احد و آزمایش بزرگ مسلمانان) می فرماید:«وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُم[10]» در این درگیری است که قلب شما موحدین خالص می شود.

عاشورا، مبدا تحول عظیم و همه جانبه

 انقلاب اسلامی در واقع حرکتی است معنوی. انگیزه ی اصلی این انقلاب اصلاحات اقتصادی یا اصلاحات سیاسی نبوده است، بلکه انگیزه آن تغییر بنیان های جامعه و براساس آن تغییر ساختار اجتماعی و نوع زندگی بشر بوده است و دعوتش نیز دعوتی برای یک قوم و نژاد و یک ملت نبوده، بلکه دعوتی است جهانی که به سرعت از مرزهای جغرافیایی خودش عبور کرده و دنیای اسلام و سپس کل جامعه بشری را تحت تاثیر قرار داده است؛ به طوری که اکنون یکی از دو قطب تمدن جهان که درگیری اساسی در جهان بر محور این دو قطب می چرخد قطب اسلام است و دیگری قطب تمدن جدید و نوظهور غربی است که عمر کوتاهی دارد (تمدنی که بعد از رنسانس به این کیفیت شکل گرفت.) بنابراین انقلاب اسلامی حرکتی معنوی و عمیق است که از اعماق جامعه بشری اتفاق افتاده و دعوت های آن دعوت معنوی است. یعنی این طور نیست که بشریت را صرفا به عدالت اقتصادی تعریف کند؛ ابتدا بشریت را به عبودیت تعریف می کند و در سایه عبودیت و بندگی خداست که سایر دعوت ها را انجام می دهد.

نامه امام خمینی (ره) به گورباچف

 انقلاب اسلامی خیزشی است معنوی و یک ضلع آن مبتنی بر فرهنگ عاشورا یعنی همان بلای عاشوراست که در عمق جامعه شیعه نفوذ و رسوخ پیدا کرده است و به یک درگیری همه جانبه، به یک عهد با خدای متعال و وفای به آن عهد که نتیجه ی آن انقلاب اسلامی است تبدیل شده است. در حقیقت باطن انقلاب اسلامی عهد شیعه با خدا و وفای به آن عهد است که نتیجه ی این وفای به عهد ایجاد یک حیات طیبه و معنوی در درون جامعه شیعه و دنیای اسلام و سپس برای همه بشریت است و گامی است به سوی عصر ظهور. عصر ظهور حقیقت و شهود حقیقت دین و ولایت حق است و شهود و رسیدن به مراتب توحید آن هم در قالب سلوک جمعی است و سلوک فردی و سیر در درجات توحید به صورت فردی متفاوت با سلوک جمعی است.

 ۱فاطر : 15

 ۲. زمر : 69

 ۳ بحارالانوار، علامه مجلسی، 7 /326

  ۴الصافات : 105

  ۵ الصافات : 7

 ۶ بحارالانوار، علامه مجلسی، 53 /171

 ۷ آل عمران : 31

۸ بحارالانوار، علامه مجلسی، 53 /171

 ۹ بحار الانوار، علامه مجلسی، 44 / 329

 ۱۰ آل عمران : 154
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد