با تشکر از همه مهدویونی که ما را با مجموعه مقالات شش ماه پایانی قبل از واقعه ظهور همراهی کردند، این مقالات پیرامون حوادث ماه های منتهی به ظهور حضرت صاحب الزمان می باشد و در این مقاله به بررسی حوادث ماه های ذی القعده و ذی الحجه می پردازیم .
امیدواریم با نظرات خود ما را در این راه یاری دهید
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
حوادث ماه ذىالقعده
از جمله آثار و تبعات معرکه
قرقیسیا کشتار تعداد زیادى است که حرث و نسل (کنایه از کار و زندگى) را بر
باد مىدهد؛ چرا که از سویى حداقل 100/000 مرد کشته مىشوند و از سوى دیگر
خوراک مردم اعم از گیاهى و حیوانى آلوده مىگردند که این امر به جهت
استفاده از اسلحههاى کشندهاى است که در این معرکه و جنگ به کار گرفته شده
است.17 به دنبال آن خشکسالى و حرص ولع ناشى از آن براى یافتن خوراک رخ
مىدهد. از این روست که مردم در این ایام و براى انبار کردن غذا جهت
اطرافیان خویش به این سو و آنسو مىروند و این حرص و ولع مردم باعث مىشود
که با هم بجنگند.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
وقتى صیحه در ماه رمضان
شنیده شد، در ماه شوال جنگى برپا مىشود (معرکه قرقیسیا) قبایل به مسافرت
کردن براى تهیه خوراکیها و جنگیدن (با همدیگر براى آن) در ماه ذیقعده
مىپردازند. در ماه ذیحجه هم حجاج غارت مىشوند و خون به پا مىشود.18
عبارت تمیرالقبائل که در حدیث آمده است بدین معنى است که غذا را از شهرى به
شهر دیگر منتقل کنند و به آن غذایى که منتقل مىشود »میره« مىگویند. پس
معنى این بخش از حدیث این مىشود که قبایل از شهرى به شهر دیگر مىروند تا
از آن براى خود غذا خریده و آن را براى مدت یک سال مصرف خود انبار کنند و
از ترس بخل و قحطى و گرانى و آلودگى غذاها به جهت جنگها و کشتارها و
اسلحههاى کشتار جمعى، از آن محافظت مىکنند.
محمد بن مسلم نقل کرد که از امام صادق(ع) شنیدم که مىفرمودند:
پیش از (آمدن) قائم(ع) نشانههایى از ناحیه خداوند متعال براى (امتحان کردن) آنها خواهد بود.
پرسیدم: جانم به فدایتان آنها کدام نشانهها هستند؟ فرمودند: این آیه شریفه:
وَ لَنَبلفوَّنَّکفم بفشَىء مفنَ الخَوفف وَالجفوع وَ نَقصف مفنَ الاَموالف وَالاَنففسف وَالَّثمَراتف وَ بَشّفرفالصَّابفرینَ19.
(حتماً شما را (یعنى مؤمنان قبل از قیام حضرت مهدى(ع)) با چیزهایى از ترس و
گرسنگى و کمبود و کاستى در اموال و بدنها و محصولات امتحان مىکنیم و (در
این راستا) به صبرپیشگان بشارت بده (که سربلند خواهد بود).20
قبایل در
ماه ذیقعده به انبار کردن و در نتیجه نزاع و جنگ بر سر غذا مىپردازند و
این جریان حتى تا ماههاى بعد ادامه مىیابد. چنانکه در حدیث تأکید مىشود
در ماه ذیحجه حجاج غارت مىشوند و به عبارت دیگر وسایل و اموال آنها را
مىدزدند و به غنیمت مىگیرند.
»فیروز دیلمى« از رسولاللَّه(ص) نقل مىکند که طى حدیثى طولانى فرمودند:
صداى (آسمانى) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع مىشود و قبایل در ماه
ذیقعده به انبار کردن (غذاها) مىپردازند و به حجاج در ماه ذیحجه یورش
مىبرند و محرم، چه محرمى خواهد بود؟ ابتدایش بلا بر سر امتم مىآید و
پایانش فرج و گشایش براى امتم حاصل مىشود. نجات یافتن مؤمن در آن بهتر از
خزینهاى است که 100 هزار ظرفیت داشته باشد.21
معناى آن چنین مىشود:
رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدى(ع) بهتر است از جمع کردن غذایى که 100
هزار نفر را کفاف دهد؛ چرا که این ذخیرهسازى نفع و خیرى براى کسى ندارد و
توفیق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقیقت
تمام خیر دنیا و آخرت است.
پیش از این دیدیم که ائمه معصومین(ع) به
شیعیان و محبان و پیروان خویش مىآموختند که پس از شنیدن صیحه آسمانى در
ماه رمضان تاآنجا که برایشان ممکن است غذا ذخیره کنند؛ یعنى در واقع پیش از
آن که معرکه قرقیسیا و جنگها و فتنههاى پس از آن پدید بیایند؛ شیعیان
باید احتیاطاً طى این دو ماهى که وقت باقى است غذا ذخیره کنند که ممکن است
پس از این جریان خوراکیها به واسطه جنگها و اسلحهها و بمبهایى که به کار
برده مىشود علاوه بر کمیاب و گران شدنشان، آلوده هم بشوند. در آن زمان آن
دسته از شیعیان و پیروان معصومین(ع) که به تعالیم این بزرگواران عمل کنند؛
از این مصایب، خطرات و مشکلات در امان مانده، و شکرگزار درگاه الهى خواهند
بود.
حوادث ماه ذىالحجة
هرچه
به زمان و مکان طلوع آن خورشید تابان نزدیکتر مىشویم احادیث و روایات
تفصیل بیشترى مىیابند و مکانها و روزها و ساعتهاى بیشترى را پوشش مىدهند،
از این رو مىتوانیم محدوده زمانى پیش آمدن حوادث (مختلف) را بنا بر
محتواى روایات مشخص کنیم.
بسیارى از روایات از ماه ذیحجه به عنوان
ماه خون و خونریزى یاد کردهاند. ابوبصیر ضمن حدیثى طولانى نقل مىکند که
از امام صادق(ع) پرسیدم: ذیحجه چگونه ماهى است؟ فرمودند:
آن ماه خون (خونریزى) است1. حضرت رسول(ص) هم فرمودند:
در ماه ذیحجه حجاج غارت شده و خون به پامىشود2.
در
این ماه حوادث مهمى آنگونه که روایات برشمردهاند رخ مىدهد که یکى از
آنها در زمره علایم حتمى است. وقایع این ماه به قرار زیر است:
1 - کشتارگاه دوم عراق
در
روز شادى و عید این ماه که همان روز عید قربان (دهم ذیحجه) است. سپاهیان
پس از کشتارهاى وحشیانهاى که در بغداد طى 18 شب انجام مىدهند، سفیانى
متوجه کوفه یا نجف شده و در آنجا هم کشتارى به راه مىاندازند که مثل و
مانند ندارد.
سفیانى سپاهى 130 هزار نفرى را به سوى کوفه و نجف گسیل
مىدارد که نیروهاى آن در روحا، فاروق و مقام حضرت عیسى(ع) و مریم(س) در
قادسیه پیاده مىشوند. به عبارت دیگر این نیروها از جاده بابل به کوفه وارد
مىشوند.
روحا منطقهاى است نزدیک فرات که برخى گفتهاند منظور نهر
عیسى(ع) است و فاروق محل جدا شدن جادهها از همدیگر است (چهارراه) که یکى
از این جادهها به سمت قادسیه (دیوانیه) مىرود و دیگرى بابل و بغداد و
جاده سوم هم به سوى ذىالکفل و کوفه و نجف مىرود و دیگر جادهها هم از این
جاده منشعب مىشود.
30 هزار نفر از سپاه سفیانى که قصد حمله به نجف
دارند به سمت قبر حضرت هود(ع) در نخیله (فضاى روحانى و معنوى وادىالسلام
در نجف اشرف) حرکت کرده و روز عید قربان از مسیر بابل به کوفه مىرسند و
سپس رو به نجف نموده و از این دو شهر 70 هزار دختر جوان را اسیر کرده و
سوار بر وسایل نقلیه به سمت شویه که قبر کمیلبن زیاد و دیگر یاران حضرت
على(ع) قرار دارد حرکت مىکنند. در این مکان گنبد و بارگاهى عظیم براى کمیل
و محلهها و خانههایى در اطراف آن بنا کردهاند. دختران و زنان اسیر شده
را به همراه غنایم به دست آمده، در آنجا مىگذارند.
پس از آن که
سپاه سفیانى در کوفه کشتار و اعدامهاى بسیار انجام داده و بسیارى را اسیر
مىکند، یاوران خاندان رسولاللَّه(ص) و هر که را که گمان برند از این دسته
است، مىکشند. سخنگوى این سپاه در شهر جار مىزند که هر کس سر یکى از
شیعیان على را بیاورد هزار درهم جایزه مىگیرد. به دنبال آن همسایه به
همسایهاش به دلیل اختلاف مذهبى (در درون اسلام) حمله مىکند و مىگوید این
هم از آنهاست گردنش را مىزند و سرش را به فرماندهان سپاه سفیانى مىدهد و
از آنها ده هزار درهم را مىگیرد.
نه تنها مقابلههاى کوچک و
جنبشهاى ضعیف مردمى که در کوفه شکل مىگیرد، نمىتوانند آنها را از شر سلطه
سفیان خلاص کنند بلکه به خاطر ضعف و ناتوانى زیاد آنها، سفیانى این امکان
را مىیابد که رهبر جنبش را در بین حیره و کوفه بکشد.
ظاهراً پس از
ناتوانیهاى پدید آمده در جنبش وى، نیروهایش درهم شکسته و سفیانى قدرت
مىیابد که او را بکشد. مضاف براینکه سفیانى 70 نفر از صالحان را (منظور
عالمان بزرگوار دینى است) مىکشد. سر دسته آنها مردى با منزلت است که او را
هم کشته و خاکسترش را در میان جلولاء و خانقین برباد مىدهد و این اعمال
را زمانى مرتکب مىشود که قبل از آن 400 هزار نفر را در کوفه کشته است.
آنگونه
که روایات بیان مىکنند جماعت یا حزبى غیر دینى متشکل از 100 هزار مشرک و
منافق تحت فرمان سفیانى سر به شورش برداشته و در این مسیر گام مىنهند تا
اینکه به دمشق مىرسند.
پس از کشتارهاى سپاه سفیانى در نجف و شهادت
علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبره شریف حضرت على(ع) و اسیر کردن
زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقه اصطخر در ایران مىکشاند.
سید
خراسانى هم قیام کرده و مؤمنان ایران را خبر کرده و از آنها براى نجات اهل
عراق یارى مىطلبد. در پى آن سپاهى پر توان و مستعد جمع مىشوند که
پیشاپیش آنها شعیببن صالح حرکت مىکند. در دروازه اصطخر سپاه خراسانى
(صاحبان پرچم سیاه) با سپاه سفیانى مقابله مىکند و جنگى عظیم رخ مىدهد.
پرچمهاى سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانى درهم مىشکند که این اولین شکست
سفیانى پس از آن همه پیروزىهاى پى درپى و سریعش درگذشته است. سید یمنى هم
از یمن قیام مىکند (نامش حسن یا حسین است) که خبر این حوادث به گوش او هم
مىرسد و چنین اتفاقات ناراحت کنندهاى او را بیمار مىکند، از این رو خود
را به سرعت به کوفه مىرساند، به سپاهیان سید خراسانى برخورد مىکند و بر
علیه سپاه سفیانى متحد شده و سلاح خویش را بر آنها نشانه مىروند و با حمله
آنها را از نجف بیرون رانده و اسرا و هر آنچه را که سفیانى و لشکریانش به
غنیمت برده بودند به صاحبانشان باز مىگردانند. پس از آن مردم به حضرت
مهدى(ع) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جستوجویش مىپردازند.
روایات شریف ما حوادث کوفه و نجف را به روشنى و صراحت به تصویر مىکشند که به عنوان مثال به برخى از آنها اشارهاى خواهیم داشت:
اصبغ بن نباته از حضرت على(ع) نقل مىکنند که فرمودند:
130/000
نفر را به سوى کوفه گسیل مىدارد که در روحا و فاروق پیاده مىشوند.
60/000 نفر از آنها به راه مىافتند تا اینکه به محدوده نخیله که قبر حضرت
هود(ع) در آنجاست در کوفه مىرسند. در روز عید به آنها یورش مىبرند.
فرمانرواى مردم، ستمگر دشمنى پیشهاى است که به کاهن و جادوگر مشهور است.
در بخش دیگرى از این حدیث آمده است:
70/000
دختر جوانى را که روسرى و لباسشان (تا آن موقع) برداشته نشده اسیر کرده و
آنها با وسایل نقلیه به طویله (غرى) مىبرند. سپس 100/000 منافق و مشرک از
کوفه خارج مىشوند و بدون آنکه نیروى قدرتمندى مانع حرکت آنها بشود، وارد
دمشق مىشوند. پرچمهاى نامشخصى از زمین بلند مىشود که از جنس پنبه، کتان و
ابریشم نیست و بر نوک نیزه (پرچم) عنوان »سید اکبر« حک شده است. (این
سپاه) را مردى از آل محمد(ع) که از مشرق نمایان مىشود، رهبرى مىکند. عطر
آن همانند بوى مشک خوشبو در مغرب شنیده مىشود و از یک ماه پیش از آن ترس
(در میان غربیان) حاکم مىشود تا اینکه به خونخواهى پدران خویش وارد کوفه
مىشوند در این زمان که آنها به این امر مشغولند، سپاهیان یمانى و خراسانى
(به آنها) رو مىکنند که همانند اسبان مسابقهاى آشفته موى که گرد سفر بر
تن نشسته، شمشیر از نیام بر کشیده و راست قامت و پولادین عزم و چونان تیر
کمان هستند وقتى یکى از آنها به باطن مردى نگاه مىکند مىگوید از این پس،
هیچ خیرى در مجلس ما نیست. بارالها حقیقتاً توبه کردهایم. آنها همان
»ابدالى« هستند که خداوند متعال در کتاب عزیزش آنها را (چنین) توصیف کرده
است:
إنَّ اللَّهَ یفحفبّف التَّوابیّنَ و یفحفبّف المفتَطَّهرّینَ3
(حقیقتاً خداوند توبه کنندگان و طهارت جویان را دوست دارد)
همانندان آنها هم از آل محمد(ع) هستند4.
جابر جعفى هم در حدیثى طولانى از امام باقر(ع) نقل مىکند:
سفیانى
سپاهى را به کوفه اعزام مىکند که 70/000 نفر هستند. آنها اهل کوفه را به
مصایب کشتار، اعدام و اسارت مبتلا مىکنند. در این زمان است که پرچمهایى از
ناحیه خراسان نمایان مىشوند که منازل را بهسرعت سپرى مىکنند و در میان
آنها یکى از اصحاب حضرت مهدى(ع) وجود دارد. پس از آن مردى از موالى ساکن
کوفه به همراه جمعى از ضعیفان شورش مىکند که سپاه سفیانى او را در بین
حیره و کوفه مىکشند5.
امام صادق(ع) هم طى روایتى طولانى مىفرمایند:
آن
واقعه اتفاق نخواهد افتاد، تا اینکه یکى از شورشیان از نسل ابوسفیان سر
به طغیان بردارد و به مدت باردارى یک زن؛ یعنى 9 ماه حکومت کند و چنین
نخواهد شد تا اینکه یکى از فرزندان »شیخ« قیام کند و او را درون نجف پس از
سیرش مىکشند. واللَّه گویى که نیزهها و شمشیرها و کالاهاى همراه آنها
(الآن در مقابلم هستند و) دارم به آنها نگاه مىکنم که در کنار دیوارى از
دیوارهاى نجف در روز دوشنبهاى آنها را نهادهاند و روز چهارشنبه شهید
مىشود6.
اصبغ بن نباته در حدیث بلند دیگرى از امیرالمؤمنین(ع) روایت مىکند که فرمودند:
...
و حصار کشیدن در اطراف کوفه به وسیله نگهبانى و کندن خندق و از بین بردن
سه گوش خانه در بنبستهاى کوفه و تعطیلى مساجد به مدت 40 شب و پیدا شدن
هیکل و تکان خوردن سر پرچم در اطراف مسجد اکبر که قاتل و مقتول هر دو به
آتش افکنده مىشوند و کشتار سریع و مرگ ناگهانى و کشته شدن نفس زکیه در پشت
کوفه در میان 70 (نفر)7.
از آن حضرت باز نقل شده که:
70 نفر از
صالحان (عالمان دینى) که سر دستهشان مرد با منزلتى است کشته خواهند شد که
او را (سفیانى) مىکشد و خاکسترش را در میان جلولا و خانقین برباد مىسپرد و
این پس از آن است که در کوفه 4000 نفر را کشته است8.
از امام صادق(ع) هم چنین نقل شده است:
گوییا
(هم عصر) با سفیانى هستم که بارَش را در میدانهاى شما پهن کرده و سخنگوى
او ندا در مىدهد که هرکس سر شیعهاى از شیعیان على را بیاورد، 5000 درهم
(جایزه) مىگیرد. پس همسایه به همسایهاش حمله مىکند و مىگوید این از
آنهاست. گردنش را مىزند و 1000 درهم (جایزه) را مىگیرد. فرمانروایى شما
هم در آن زمان از آن حرامزادگان است. گوییا آن مرد آبله رو را مىبینم.
پرسیدند او کیست؟ فرمودند: مردى که به عنوان یکى از شما و هم عقیده با شما
(عرب و مسلمان) وارد صحنه مىشود. او شما را خوب مىشناسد ولى شما او را
نمىشناسید پس شما را محاصره کرده و یک یک دستگیر مىکند و نابود مىسازد و
او زنازادهاى بیش نیست9.
حضرت على(ع) هم فرمودند:
وقتى سپاه
سفیانى به سوى کوفه حرکت کند، به طلب اهل خراسان گسیل مىشوند که اهل
خراسان هم به جستوجوى حضرت مهدى(ع) قیام کردهاند پس (سفیانى) و هاشمى
(سید خراسانى) که پرچمهاى سیاه را حمل مىکنند با هم رو در رو مىشوند.
پیشاپیش آنها شعیب بن صالح در حرکت است که در دروازه اصطخر به سفیانى
برمىخورد در میان آنها جنگى شدید درمىگیرد و (صاحبان) پرچمهاى سیاه پیروز
مىشوند و سپاه سفیانى متوارى مىشود. پس از آن است که مردم مشتاق و
آرزومند حضرت مهدى(ع) مىشوند و به جستجویش مىپردازند10.
ادامه دارد ...
1 . بحارالانوار، ج52، ص272؛ بشارةالاسلام، ص142.
2 . منتخبالاثر، ص451؛ یومالخلاص، ص280.
3 . البقره، ص222.
4 . بحارالانوار، ج52، ص274؛ الزامالناصب، ج2، ص120؛ بشارةالاسلام، صص58 و 69.
5 . الغیبة نعمانى، ص187؛ بشارةالاسلام، ص102؛ یومالخلاص، ص637.
6 . بشارةالاسلام، ص155.
7 . بحارالانوار، ج52، ص273؛ بشارةالاسلام، ص67؛ یومالخلاص، ص635.
8 . بحارالانوار، ج52، ص220؛ یومالخلاص، ص635.
9 . الغیبة شیخ طوسى، ص273؛ بشارةالاسلام، ص124؛ یومالخلاص، ص703؛ بیانالائمه(ع)، ج2، ص612.
10. بشارةالاسلام، ص184؛ یومالخلاص، ص651.
منبع سایت موعود