بصائر از حمران از ابو جعفر(علیه السلام) آورده است : وقتى خداوند خلایق را آفرید ، آبى گوارا و نیز آبى شور و تلخ را به وجود آورد . سپس هر دو را مخلوط کرد ، آنگاه از روى زمین ، گلى را برگرفت و آن را بسیار مالاند ، پس به اصحاب یمین ( یاران دست راست که مانند انبوه مورچگان بودند ) فرمود : به سلامت رو به بهشت آورید . بعد به انبوه اصحاب شمال ( یاران چپ ) فرمود : رو به آتش جهنم ببرید که اهمیتى به شما نمى دهم . سپس فرمود : آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند : چرا ، گواهى دادیم ، مبادا روز قیامت بگویید از این امر غافل بودیم . ( اعراف/172 ) .
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید
بصائر از حمران از ابو جعفر(علیه السلام) آورده است : وقتى خداوند خلایق
را آفرید ، آبى گوارا و نیز آبى شور و تلخ را به وجود آورد . سپس هر دو را
مخلوط کرد ، آنگاه از روى زمین ، گلى را برگرفت و آن را بسیار مالاند ، پس
به اصحاب یمین ( یاران دست راست که مانند انبوه مورچگان بودند ) فرمود :
به سلامت رو به بهشت آورید . بعد به انبوه اصحاب شمال ( یاران چپ ) فرمود :
رو به آتش جهنم ببرید که اهمیتى به شما نمى دهم . سپس فرمود : آیا
پروردگار شما نیستم ؟ گفتند : چرا ، گواهى دادیم ، مبادا روز قیامت بگویید
از این امر غافل بودیم . ( اعراف/172 ) .سپس براى پیامبران عهد وپیمان
گرفت وفرمود : آیا پروردگار شما نیستم؟ آیا این محمد رسول خدا و این على
امیر مؤمنان است ؟ گفتند: بلى ، نبوت برایشان ثابت شده است. آنگاه براى
اولواالعزم میثاق ستاند و فرمود : آیا پروردگارتان نیستم و محمد رسولم و
على امیر مؤمنان و جانشینان پس از وى ، والیان امر و نگه داران علمم نیستند
؟ نیز با مهدى دینم را نصرت و یارى مى دهم ; به وسیله او دولتم را آشکار
مى کنم; با وجودش، از دشمنانم انتقام مى گیرم وبندگان مرا مى پرستند ، چه
خوش داشته باشند و چه نداشته باشند ؟ گفتند : اى پروردگار ! پذیرفتیم و بر
این مطلب گواه و شاهدیم !
حضرت آدم نپذیرفت و انکار هم نکرد اما
براى پنج اولواالعزم ، درباره مهدى عزم جزم شد اما آدم تصمیم نداشت او را
بپذیرد ، که خدا در این باره مى فرماید : « به یقین پیش از این با آدم
پیمان بستیم ، ولى آن را فراموش کرد و براى او عزمى استوار نیافتیم »
(طه/115) . مقصود آن است که پیمان را ترک گفت . پس خدا به آتش دستور داد که
شعله کشید ، سپس به اصحاب شمال ( یاران چپ ) فرمود : داخل آتش شوید ، اما
آن را ترسناک دیدند و از آن دورى کردند . خدا به اصحاب یمین ( یاران دست
راست ) فرمود: داخل آتش شوید ، که وارد آن شدند و بر آنان سرد و سلامت بود .
یاران چپ گفتند : پروردگارا ! عذر ما را بپذیر و فرصتى دیگر به ما بده ،
خدا فرمود : عذرتان را پذیرفتم ، بروید و وارد آتش شوید اما باز ترسیدند ،
در اینجا بود که طاعت و معصیت و ولایت ثابت و معلوم گردید . مانند روایت در کافى 2/8 با تفاوتى اندک ; مختصر البصائر /154 ; اثبات الهداة 1/461 ; بحار الانوار 26/279 .
اگر
روایت صحیح باشد ، شایسته است انتساب مطلب به آدم(علیه السلام)مربوط به
زمان پیش از آمدن وى به دنیا باشد ، یعنى قبل از آن که خدا او را برگزیده ،
پیامبرى معصوم قرارش بدهد .