اشاره: آگاهی غبارهای غلیظ آن قدر یک مفهوم اصیل و ناب را در چنبرهی خود قرار میدهد که ممکن است آن غبارها در چشم کسانی جلا و صیقل آن مفهوم اصیل را چنان بپوشاند که ماهیّت آن حجاب با ماهیّت مفهوم اصلی، اشتباه شود. موضوع مهدویّت و ظهور امام زمان(عجلاللهتعالی) نیز از این دست مقولهها است، بنابراین نباید تزریق آگاهی به لایههای مختلف مردم صرفاً معطوف به زمان شبهه پراکنی باشد، یعنی همان شیوهای که متأسفانه بسیاری از فعالان این حوزه در پیش میگیرند و حیطهی فعالیتی خود را صرفاً در دایرهی شبهه زدایی تعریف میکنند.
گفتوگوی ما با دکتر «سیدمجتبی عزیزی»، دانشآموختهی معارف اسلامی، علوم سیاسی و عضو هیأت علمی دانشکدهی الهیات، معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) میکوشد زوایایی از بحث تحریف در مهدویّت را آشکار سازد.
· امروز بحث مهدویّت، انتظار و ظهور به واسطهی برخی از انحرافها در جامعه و رسانههای کشور بازتاب گستردهای پیدا کرده است. اگرچه شاید یکی از کارکردهای مثبت این قضیه پیراسته شدن ذهنیّتها و تغلیظ آگاهیهای عامه در اینباره باشد اما به هر حال آن فقر آگاهی را که حتی نخبگان ما هم در این باره به آن مبتلا هستند، گوش زد میکند. در ابتدا اگر مطلبی برای آغاز گفتوگو دارید، بفرمایید؟
- مهدویّت موضوعی قطعی و یقینی است و نه تنها جایگاه جدّی نزد شیعیان و اهل سنت دارد بلکه در ادیان الهی حتی آن دستهای که با تحریفهای گستردهای در آن روبهرو هستیم، ریشههای مهدویّت هنوز پابرجا است اما نکتهای که میخواهم بر روی آن تأکید کنم این مطلب است که اگر ما امروز دربارهی تلقی و تعبیر نادرست و انحرافی از مهدویّت سخنی میگوییم این به آن معنا نیست که بتوان در اصل مهدویّت خدشهای وارد ساخت.
زمانی که سیر تاریخی مهدویّت را دنبال میکنید متوجه خواهید شد امت پیامبر به جد معتقد بودند مهدی(عجلاللهتعالی) ظهور خواهد کرد. اتفاقاً همین اعتقاد قطعی و یقینی باعث شده است عدهای در طول تاریخ تلاش کنند از ماهیّت و جوهرهی اصیل مهدویّت سوءِ استفاده کنند. ماجرا نیز صرفاً به دورهی پس از غیبت امام زمان(عجلاللهتعالی) برنمیگردد، ما پیش از ولایت حضرت مهدی(عجلاللهتعالی) با جریانهایی روبهرو هستیم که با ادعای مهدویّت، قیام میکنند که از آن جمله میتوان به قیام «حسنیها» در دورهی امام جعفر صادق(علیهالسلام)، قیام «محمد نفس زکیه» و پدرش «عبداله محض» اشاره کرد که مدعی بودند مهدی هستند.
البته مشخص بود که امام معصوم(علیهالسلام) از پیوستن شیعیان به قیام اینها جلوگیری میکند اما به خاطر ظرفیتهایی که در مهدویّت وجود داشت و اعتقادی که امت پیامبر از شیعه و سنی به این بحث داشتند این امکان فراهم شده است که در طول تاریخ جریانهایی انحرافی از میان شیعیان و اهل سنت به پا خیزند.
بنده میتوانم از قیام فردی به نام «مهدی» که از اهل تسنن بود نام ببرم که صد و چند سال پیش در «سودان» اتفاق افتاد. این فرد ادعا داشت مهدی است، اتفاقاً توانست خارطوم و چند شهر مهم سودان را تصرف کند و چند صباحی استعمار انگلیس را هم کنار بزند اما بعدها شکست خورد. به هر حال حول و حوش و اطراف مهدویّت و ظهور کسانی بودهاند که با انگیزههای شخصی خواستهاند از باور مردم نسبت به این حقیقت سوءِ استفاده کنند.
تاریخ پیش روی ما است. به عنوان مثال خاندان «بنیحسن»- فرزندان امام حسن(علیهالسلام) که بعدها از اهل بیت(علیهالسلام) فاصله گرفتند- میخواستند قیام کنند، دیدند چه محرکی بهتر از مهدویّت میتواند آنها را یاری کند، از این رو شروع کردند به جعل حدیث و به احادیث ساختگی، پر و بال دادند.
· امروز گاهی از سوی برخی جریانها این گونه القاء میشود که جامعه و کشور به شکل مستقیم از سوی امام زمان(عج) اداره میشود، جدای از ایرادات فراوانی که به این نظر میتوان وارد دانست از جمله معضلاتی که در این صورت به پای حضرت نوشته میشود، آیا این سخنان با هدف نادیده گرفتن ولی فقیه صورت نمیگیرد؟
· این تلقی حاصل یک فهم غلط از ولایت فقیه و مصداق انحرافی آشکار در مسألهی مهدویّت است.
متأسفانه بعضی ادعا میکنند که مسألهی ولایت فقیه متعلق به دورهی غیبت است، در حالی که به هیچ عنوان این گونه نیست. ولایت فقیه جانشینی امام معصوم(علیهالسلام) است به نصب عام. این نصب میتواند در زمان امام معصوم(علیهالسلام) صورت گرفته باشد یا بعد از امام باشد. اصلاً یکی از مهمترین ادلهی ولایت فقیه، مقولهی «معمربنحنظله» است. این راوی حدیث، خدمت امام صادق(علیهالسلام) میرسند و عرض مینمایند: «آقا! دو نفر از شیعیان سر مسألهای که به حکومت مربوط است و به قضاوت – کاری که به سلطان مربوط است یا به قاضی- اختلاف دارند. اجازه هست این دو به حاکمانی که از جانب شما نیستند مراجعه کنند؟» امام فرمودند: «خیر! راوی میپرسد پس چه کنند؟» امام برای آن دو ولی فقیه تعیین میکند و میفرماید: «من این فرد را حاکم قرار دادهام.» ملاحظه میکنید که امام صادق(علیهالسلام) در عصر خود به نصب عام، ولی فقیه تعیین میکند، این طور نیست که ولایت فقیه صرفاً در دورهی غیبت، واجد معنا باشد.
· اصلاً گریزی هم جز این نبوده است؛ به هر حال آن زمان سرزمین اسلام سرزمین بزرگی بوده و طبیعی است که امام معصوم(علیهالسلام) افرادی را برای ارایهی امور عقیدتی و حکومتی، میگمارده است؟
- دقیقاً! امام معصوم(علیهالسلام) همه جا شخصاً نمیتواند حکومت کند. فرض کنید دورهی حکومت امام علی(علیهالسلام)، حضرت در کوفه مستقر بودند و افرادی را از طرف خود به جاهای مختلف میفرستادند، برخی از این افراد ولایت داشتند و برخی صرفاً کارگزار بودند. برخی از این مأموران حاکم کل نبودند، مأموریتی را انجام میدادند و برمیگشتند اما برخی مثل «مالکاشتر» ولی بودند. از جانب امام(علیهالسلام) به این قبیل افراد امور مربوط به قضاوت، لشکری و کشوری تفویض شده بود.
یکی از ادلههای ولایت فقیه، خطبهی 31 نهجالبلاغه است که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در آن خطبه میفرمایند: «کسی را که میخواهیم حاکم کنیم، شش شرط دارد، بعد در ادامه شروط را میشمارند که عالم باشد، ترسو نباشد، ظالم نباشد، رشوهگیر نباشد و قسعلیهذا پس اگر امروز کسی ادعا کند که ما وارد دورهی ظهور امام معصوم(علیهالسلام) شدهایم، باید گفت به فرض که این رخداد اتفاق افتاده باشد اما نمیتوان از این عبارت که «ما وارد دورهی ظهور شدهایم» نتیجه گرفت که «تبعیت از ولایت فقیه دیگر واجب نیست.»
· اصلاً ادعای رابطه با امام زمان(عجلاللهتعالی) تا چه حد پذیرفتنی است؟ به هر حال این افراد باید با شواهدی به این امر برسند که ما وارد دورهی ظهور شدهایم.
- در دورهی غیبت امکان رابطه با امام عصر(عجلاللهتعالی) وجود دارد. برخی از این امکان به عنوان ظهور جزیی یاد میکنند، ظهور جزیی یعنی این که امام معصوم(علیهالسلام) در پردهی غیبت قرار دارند اما ممکن است یک وقت فردی، عالمی خدمت امام برسد. علمای شیعه و بزرگانی هم در اینباره تألیفاتی داشتهاند اما نکته اینجاست که این رابطه یا دیدار نباید وسیلهای برای دکان و بازار درست کردن باشد، به هیچ وجه بزرگانی که در دورهی خودشان ارتباطی با امام داشتهاند آن را فاش نکرده و اظهار میداشتند که از طریق یک واسطه این مطالب را شنیدهاند، این بزرگان میدانستند که اگر این رابطهها علنی شود ماجرای تکالیف و احکام به هم میخورد.
· طبیعی است بهترین فرصت برای کذابها فراهم میشود.
- دقیقا همین است. اصلاً وقتی میگوییم تکالیف و احکام به هم میخورد به همین معنا است، یعنی وقتی به کسی که ادعا میکند با امام زمان(عجلاللهتعالی) ارتباط دارد میگویید چرا فلان مسأله و موضوع را رعایت نمیکنید، چرا به مال مردم دست درازی میکنید، چرا فلان واجب شرعی را زیر پا میگذارید، میگوید من با امام مرتبط هستم. به خاطر همین است که باب این ادعاها را بستهاند، به تعبیر آن بیت معروف «هر که را اسرار حق آموختند/ مهر کردند و دهانش دوختند»
ادعای رابطه با امام زمان(عجلاللهتعالی) انحرافی خطرناک است، مگر نه این است که بابیت و بهاییت از همین جا آغاز شد، یک سری افراد آمدند و گفتند ما باب و راه رابطه با امام زمان(عجلاللهتعالی) هستیم.
· همانطور که شما اشاره کردید ظرفیتهای انگیزشی و محرکی که در مهدویّت وجود دارد باعث شده است فرصت طلبها و منحرفان همواره به چشم طمع و طعمه به این موضوع نگاه کنند. از این زاویه آیا پشتیبانیهای پشت پردهی انگلستان از بابیگری و جریانهای تحریف مهدویّت قابل ردیابی است؟
- در علوم سیاسی به این توطئهها، توطئههای خوب میگوییم، یعنی توطئهای که نتوانی ثابت کنی اما به هر حال این مسأله وجود دارد که قدرتمندان در طول تاریخ تلاش کردهاند از اعتقادات مردم در جهت غارت منابع معنوی، ثروت و سرمایهی مادی آنها سو استفاده کنند، بنابراین احتمال این توطئهها به هیچ وجه بعید نیست. شما وقتی به سرچشمههای بابیگری و بهاییگری نزدیک میشوید، مشاهده میکنید اول نیامدند بگویند ما مذهب و دین جدیدی آوردهایم. گفتند رهبر ما با امام زمان(عجلاللهتعالی) رابطه دارد و امام معصوم(علیهالسلام) دستور داده که برخی از احکام از جمله حکم «حجاب»، برداشته شود.
آنها در واقع با طراحی مسایلی خاص میخواستند افرادی که ضعیفالنفس هستند را دور خودشان جمع کنند، همچنان که این اتفاق افتاد و یک سری افراد را در دشت قزوین جمع کردند و بعد هم نمایندهی باب آمد و گفت در آستانهی ظهور امام زمان(عجلاللهتعالی) حکم حجاب، برداشته شده است.(*)