لطفا
به ادامه
مطلب مراجعه
کنید
بزرگانی
که معارف روایات را به جد فهمیدند و باور کردند، گفتهاند: ما دو تا درس
داریم؛ یک درس عمومی داریم که با این طلبهها میرویم در مسجد و حسینیّه،
درس میخوانیم؛ یک درس خصوصی هم داریم. هم بحثهای ما و همشاگردیهای ما
دیگر اینها نیستند! بلکه یک تکّه آهن است، یک تکّه چوب است، یک تکّه سنگ،
ما چهارمی آنها هستیم. یک سنگ است و یک چوب است و یک آهن و من زید، چهارمی
آنها. آن چوب چیست؟ آن سنگ چیست؟ آن آهن چیست که شما چهارمی آنها هستی؟!
اگر داوودی بود و آهن سردی بود و آن آهن به دست داوود نرم شد، نه قلب ما
از آهن سختتر است، نه وجود مبارک ولیّ عصر از داوود کمتر است. پس چرا این
دل را به او ندهیم و نرمش نکنیم؟! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!! آن
چوب کیست؟ آن چوب همین استن حنّانه است. این حکایت را هم شیعه نقل کرده
است، هم سنّی! وجود مبارک پیغمبر(ص) به حالت ایستاده، به ستون چوبی «مسجد
مدینه» تکیه میداد و سخنرانی میکرد. به حضرت عرض کردند: شما اگر
ایستاده، سخنرانی کنید، سختتان است. خسته میشوید؛ اجازه بدهید منبر تهیّه
کنیم. اجازه فرمودند، منبر سه پلّهای تهیّه شد. مستمعان هم حاضر بودند.
وجود مبارک پیغمبر از این ستون به طرف این منبر حرکت کرد. دیدند این ستون
جزع میکند از مفارقت حضرت! این را همه دیدند. وجود مبارک حضرت برگشت، این
ستون را بغل کرد. مثل یک دوست، این ستون آرام شد.
بنواخت نور مصطفی آن استن حنّانه را
کمتر ز چوبی نیستی، حنّانه شو، حنّانه شو1
این رفیق دوم ما!
مرحوم شیخ طوسی و نیز جناب زمخشری در «کشّاف» نقل کرده؛ یعنی هم سنّیها نقل کردند، هم شیعهها که وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود:
«یک سنگی بود در جاهلیت، قبل از اینکه من پیغمبر بشوم، هر وقت من را میدید، سلام میکرد.2
الآن هم من آن سنگ را میشناسم. این رفیق سوم ما.
آنهایی
که به جایی رسیدند، بعد به خدمت حضرت ولیّ عصر(ع) میرسیدند، شدند
بحرالعلوم. آنها یک درس خصوصی هم داشتند. از این درسهای عمومی اگر کسی به
مقصد میرسید، ما هم از مستان این میبودیم؛ ولی این طور نیست! حدّاکثر
این است که آدم جهنّم نرود، بهشت برود، «جنّات تجری من تحتها الانهار»
نصیبش بشود، همین! امّا اینکه «عند ملیک مقتدر»3 باشد، اینها نصیبش
نمیشود!! وجود مبارک حضرت چون قائم است، اینها را میپروراند و چون قائم
است، سعی میکند که قعود ما به قیام ما تبدیل بشود که آن حضرت ظهور بکند
و اینگونه شاگردان خاص را میپروراند. آنها کسانیاند که وقتی حضرت ظهور
کرد، به دیوار کعبه تکیه داد و قرائت فرمود: أنا بقیّه الله،4 بقیّه الله
خیر لکم ان کنتم تعلمون،5 همه میشنوند، در کوتاهترین مدّت خود را به
پیشگاه آن حضرت میرسانند. حالا اگر آن ظهور عمومی پیدا نشود؛ ظهور خصوصی
و شاگردی خصوصی که ممکن است.
ظاهر بودن حضرت ولیّ عصر(عج)
وجود
مبارک حضرت فرمود: آفتاب بالأخره هست، این ابر جلوی چشم شما را گرفته، شما
غایبید، نه ما! اینکه در جواب آن سؤال که در زمان غیبت از شما چگونه
استفاده میکنند، فرمود: مثل آفتاب پشت ابر است؛ یعنی شما غایبید، نه ما!
آفتاب محجوب است یا ما محجوب؟ این ابر، جلوی آفتاب را گرفته یا جلوی ما را
گرفته؟ در جریان ظلّ گرفتن و کسوف و خسوف چطور است؟! آن را ظلّ گرفته یا
ما را ظلّ گرفته؟! ما را ظلّ گرفته. یعنی وقتی زمین بین ما و شمس فاصله
شد، آنجا که رو به آفتاب است که کاملاً نور دارد. سایه ماه میافتد روی
زمین، زمین را ظلّ میگیرد، زمین تاریک میشود، ما را ظلّ گرفته، نه شمس
را! ما چون آن شمس را نمیبینیم، میگوییم: آفتاب را ظلّ گرفته، وگرنه او
همچنان روشن است. چون هم آن سمت کره ماه روشن است و هم سایر نظام کیهانی
روشن است. آن را ظلّ نگرفته، ما را ظلّ گرفته، این سحاب هم جلوی آن را
نگرفته؛ بلکه مانع ما شده؛ ولی بالأخره از او بر میآید که مشکل ما را حل
کند. بنابراین هدف خلقت این است که ما فقط عبادت کنیم، یعنی اطاعت. چون
بخش پایانی سوره «ذاریّات» یک قضیه نیست که بشر برای عبادت خلق شد، دو تا
قضیه است، یکی موجبه، دیگری سالبه. نفرمود: «خلقت الجنّ و الانس لیعبدون»،
فرمود: «و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛ یعنی برای غیر عبادت خلق
نشد. بنابراین اگر کسی کارهای عادّی انجام بدهد که حرام نیست؛ ولی اثر
دینی ندارد. لهو و لعب است، معصیت نیست، او در این 10 ساعت یا 20 ساعت در
راستای خلقت حرکت نکرده است. او، هم باید قضیه موجبه را حفظ بکند، هم قضیه
سالبه را تا جمیع شئونش بشود انّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله ربّ
العالمین.
چنین انسانی، خلیفه کامل است و در عصر کنونی وجود مبارک
ولیّ عصر(عج)، یعنی مهدی شخصی موجود موعود از یک سو، قائم غایب (علیه آلاف
التحیّه والثناء) از سوی دیگر است که جمعیّت را میبرد به سمتی که به
مصداق: و ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون عمل میکنند و همه کارها
میشود عبادی. تولید میشود عبادی، مصرف میشود عبادی، هنر میشود عبادی،
ادبیات میشود عبادی ... ؛ هم حسن فعلی دارد، هم حسن فاعلی. هم کار خوب
میکند، هم برای رضای خدا میکند.
اگر کسی آدم خوبی باشد؛ ولی کارش بازی باشد، معصیت نکرده، مؤمن هست؛ امّا چون یک رکن را از دست داده، به هدف نمیرسد یا کارش کار خوبی است، به نفع جامعه است؛ ولی او موحّد نیست؛ چون فاقد حسن فاعلی است، یک گوشه را از دست داده است. ما به سمتی در سایه آن حضرت حرکت میکنیم که هم حسن فاعلی داشته باشیم، هم حسن فعلی بشود جمیع شئون ما لله، آن وقت بشر به این وضع میرسد،آنگاه میشود، لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.6
پینوشتها:
1. کلّیات شمس، غزل 2130.
2. الأمالی طوسی، ص 341.
3. سوره قمر (54)، آیه 55.
4. الکافی، ج 1، ص 472.
5. سوره هود (11)، آیه 86.
6. سوره توبه (9)، آیه 33.
منبع:
سخنرانی آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) در دیدار با جمع کثیری از
طلّاب، فضلاء، دانشجویان و اقشار مختلف مردم قم، به مناسبت میلاد حضرت
ولیّ عصر(عج)، قم، دفتر مقام معظّم رهبری، 1381.
با من بگو ای آرزو، از کی نشستی این چنین
زانو گرفــتی در بـغل، در حسرت ماء مــعیــن
از جـمـکران تــا کـربلا، یا خـانه عـشـق خــدا
نوری تجلی می شود، همنام احمد مصطفی
روزی بیاید غم مخور، از کوچـه ها صـوت اذان
اللَّه اکـبر، یا علی، آمد شـهِ کوی و مـکان....
به نام خدا
با سلام بزرگوار من وبلاگی با عنوان وعده حتمی خدا دارم.اگه شما هم دوست دارید که امام زمانتون رو به بازدید کنندگان وبلاگتون بیشتر معرفی کنید وبلاگ وعده حتمی خدا رو لینک کنید شاید بتونیم با هم نقش کوچکی در شناساندن امام خود وظهور سریع تر ایشان داشته باشیم.پس منتظرتون هستم.
السلام علیک یا ابا صالح المهدی