آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

در اندیشه رسول

در احادیث رسول اکرم(ص) و ائمة معصومان(ع) القاب متعدّدی برای امام مهدی(عج) ذکر شده است، در این میان، می‌توان به القابی مانند القائم، المنتظر، المهدی، الحجّـة، المنصور، الخلف الصالح، صاحب الزّمان، بقیّـة الله و ... اشاره کرد. در برخی از روایات، ضمن ذکر برخی از القاب، به وجه تسمیة آنها نیز اشاره شده است: از امام جواد(ع) پرسیده شد که چرا به امام مهدی(عج) منتظر گفته می‌شود؟ امام(ع) فرمود: «لأنّ له غیبه تکثر أیّامها و یطول أمدها، فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون...

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


در احادیث رسول اکرم(ص) و ائمة معصومان(ع) القاب متعدّدی برای امام مهدی(عج) ذکر شده است، در این میان، می‌توان به القابی مانند القائم، المنتظر، المهدی، الحجّـة، المنصور، الخلف الصالح، صاحب الزّمان، بقیّـة الله و ... اشاره کرد.
در برخی از روایات، ضمن ذکر برخی از القاب، به وجه تسمیة آنها نیز اشاره شده است:
۱. از امام جواد(ع) پرسیده شد که چرا به امام مهدی(عج) منتظر گفته می‌شود؟ امام(ع) فرمود: «لأنّ له غیبه تکثر أیّامها و یطول أمدها، فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون...;۱
چون برای مهدی(ع) غیبتی است که روزهای آن بسیار و مدّت آن، طولانی است. مخلصان، منتظر ظهور او می‌مانند و اهل ریب او را انکار می‌کنند».
۲. ابوسعید خراسانی می‌گوید:
به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا مهدی و قائم یکی هستند؟ فرمود: «آری». گفتم: به چه علّت او را مهدی می‌نامند؟ فرمود: «چون به هر امر مخفی هدایت می‌کند. و قائم نامیده می‌شود؛ چون بعد از آنکه از یادها رفت که او به کار عظیمی قیام می‌کند، قیام خواهد کرد».۲

چرا حضرت مهدی را در دعای ندبه، «ابن طه» می‌نامند؟
در دعای ندبه به آن حضرت «یا ابن طه و المحکمات» خطاب می‌کنیم.
امام صادق(ع) می‌فرماید:
«و امّا طه فاسمٌ من اسماء النّبی(ص) و معناه: «یا طالب الحقّ الهادی إلیه»;۳
و امّا طه، پس اسمی است از اسم‌های پیامبر(ص) و معنی آن، این است: «ای طالب حق که راهنمای به آن هستی».
مرحوم فیض کاشانی، در تفسیر آیة «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ؛۴ نقل می‌کند که امام صادق(ع) می‌فرماید: «انّ المحکمات أمیرالمؤمنین و الأئمه(ع);۵ محکمات، امیرمؤمنان و ائمه(ع) هستند.». البتّه، منظور، مصداقی از مصادیق آیات محکمات است. به همین دلیل، در دعای ندبه، به حضرت مهدی(ع) «یا ابن طه و المحکمات» خطاب می‌شود.
در نهایت، باید توجّه داشت که هر یک از کلماتی که در دعای ندبه مطرح شده است، یقیناً، ارتباطی با مقام امام زمان(ع) داشته و ریشه در عقاید و معارف اسلامی دارد.

علّت نهی از ذکر اسم خاصّ امام مهدی(عج) چیست؟
روایاتی که دربارة امام مهدی(عج) از پیامبر اکرم(ص) و ائمة اطهار(ع) نقل شده است، به دو دستة کلّی قابل تقسیم است:
۱. دستة نخست، روایاتی هستند که از طریق اهل سنّت  یا از طریق اصحاب ائمه(ع) نقل شده‌اند.
این روایات، دو گونه است:
الف) بعضی از این روایات، با کنایه، به اسم خاصّ امام مهدی(عج) اشاره کرده‌اند. مانند روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم(ص) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «المهدی من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی؛6 مهدی، از فرزندان من است. اسمش، اسم من و کنیه‌اش، کُنیة من است...».
ب) برخی دیگر از روایات نیز به صورت صریح، به نام خاصّ امام مهدی(عج) اشاره کرده‌اند. مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود:
«الإمام من بعدی ابنی موسی و الخلف المأمون المنتظر م ح م د بن الحسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی;۷
امام بعد از من، پسرم موسی است و جانشینی که مورد امید و انتظار است، م ح م د بن حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی است.».
۲. دستة دوم، روایاتی هستند که نه تنها نام خاصّ امام مهدی(عج) را به صورت صریح ذکر نکرده‌اند، بلکه از ذکر نام خاصّ آن حضرت، به شدّت نهی کرده‌اند:
عن موسی به جعفر(ع) أنّه قال عند ذکر القائم(ع): «یخفی علی الناس ولادته ولایحل لهم تسمیتهُ حتّی یظهره الله عزّوجل فیملَأ به الأرض قسطاً وعدلا کما ملئت جوراً و ظلماً;۸
ولادت او، از مردم پوشیده خواهد بود و بر آنان جایز نیست که نام او را ذکر کنند تا این که خداوند او را ظاهر کند و زمین را پر از قسط و عدل کند، آن گونه که پر از جور و ظلم شده بود.».
نیز یکی از توقیع‌های امام زمان(عج) آمده است: «هر کس در بین مردم، اسم خاص مرا ذکر کند، بر او لعنت خدا باد.».۹
در برخی از این احادیث، علّت این نهی نیز ذکر شده است:
۱. نام امام مهدی(عج) ودیعه‌ای الهی است و پیامبر(ص) اجازة ذکر آن را نداده‌اند.۱۰
۲. شما را از تصریح به اسم آن حضرت نهی کرده‌ایم تا اسمش بر دشمنان ما مخفی بماند و آنان او را نشناسند.11
علمای شیعه نیز با توجّه به احادیث نهی، از ذکر اسم خاصّ آن حضرت، پرهیز کرده‌اند؛ ولی در مورد زمان و مدّت این نهی، اختلاف دارند و به دو گروه تقسیم می‌شوند:
بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، علّامه مجلسی، و... فتوا به منع ذکر نام امام مهدی(عج) تا زمان ظهور آن حضرت داده‌اند و از تخصیص این احادیث به دورة غیبت صغرا، پرهیز کرده‌اند. علّامه مجلسی در «بحارالأنوار» بعد از ذکر برخی از احادیث نهی، می‌نویسد:
این احادیث، تصریح دارد در ردّ سخن کسانی که نهی از ذکر نام خاص را مختصّ زمان غیبت صغرا می‌دانند.۱۲
عدّه‌ای دیگر از علما، از احادیث نهی، چنین استنباط کرده‌اند که علّت این نهی، تقیّه و خوف از دشمن بود. پس اگر تقیّه یا خوف نباشد، ذکر نام خاصّ امام مهدی(عج) هیچ منعی ندارد. مؤلّف «کشف الغّمه» می‌نویسد:
عجیب است که شیخ طبرسی و شیخ مفید می‌گویند: ذکر اسم و کنیة آن حضرت(عج) جایز نیست. سپس می‌گویند: اسمش، اسم پیامبر(ص) و کینه‌اش، کنیة پیامبر(ص) است. و گمان می‌کنند که اسم و کنیة آن حضرت را ذکر نکرده‌اند! آنچه به نظر می‌آید، این است که منع، به دلیل تقیّه و در زمان خوف بر آن حضرت و ... بود و الآن، چنین نیست...13
با توجّه به مطالب یاد شده و در جمع‌بندی آنها می‌توان گفت:
اوّلاً، در همة احادیث، تقیّه و ترس از دشمن، علّت نهی از ذکر نبوده و حضرت علی(ع) اسم خاصّ امام مهدی(ع) را ودیعه‌ای الهی می‌دانند و می‌فرمایند: «پیامبر(ص) اجازة ذکر آن را نداده‌اند».
ثانیاً، حمل تمام احادیث منع بر زمان تقیّه و ترس از دشمن، با توجّه به تعداد زیاد آن احادیث و نیز تصریح امام کاظم(ع) به عدم ذکر نام خاصّ امام مهدی(عج) تا زمان ظهور، کمی مشکل می‌نماید. اگر این احادیث، حرمت ذکر اسم خاصّ امام مهدی(عج) را تا زمان ظهور ثابت نکنند، حدّاقل، کراهت شدید آن را اثبات می‌کنند.
مرحوم آیت الله محسن امین، در جمع میان اخبار نهی و تسمیه می‌نویسد:
تصریح به اسم خاص، مطلقاً مکروه است؛ ولی ذکر نام خاصّ آن حضرت، صراحتاً یا با کنایه، در زمان خوف، حرام است.14
بنابراین، شایسته است که با توجّه به تصریح احادیث نهی، ما نیز از ذکر اسم خاص امام زمان(عج) پرهیز کنیم و از القاب آن حضرت، برای ذکر یاد و نام وی استفاده کنیم.

منبع: رسول رضوی، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزة علمیّه
1. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص 30.
2. همان.
3. تفسیر صافی، ج ۲، ص ۵۹،.
4. سورة آل عمران (3)، آیة 7.
5. تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۴۷.
6. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص 71.
7. همان، ج ۴۸، ص 15.
8. همان، ج ۵۱، ص 32.
۹. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
۱۰. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
۱۱. مستدرک الوسایل، ج ۱۲، ص ۲۸۵.
۱۲. بحارالأنوار، ج ۵، ص ۳۲.
۱۳. کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۶.
۱۴. المجالس السنیّه، ج ۵، ص ۶۷۸

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد