ستایش ، خاص خدا ، پروردگار جهانیان است و
درود خدا بر آقاى ما محمد ، پیامبرش و بر آل او . سلام کاملى بر ایشان باد
. خدایا ستایش از آن توست به خاطر قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت که
جارى شد ; آنان که خالص شان گردانیدى براى خود و دینت ، چون براى آنها نعمت
شایان و پایدارى را انتخاب کردى که نزد توست ، نعمتى که زوال و نابودى
ندارد . ( و این ) پس از آن ( بود که ) با آنها شرط کردى تا از درجات ( و
ریاست هاى ) دنیاى پست و از زیب و زیورش کناره گیرند ، آنها این شرط را
پذیرفتند و تو وفاى آنان را به این شرط دانستى و آنها را پذیرفتى و مقرب
درگاهشان کردى و براى ایشان نامى بلند و ثناى آشکار مقرر داشتى .
فرشتگانت را برایشان فرو فرستادى و آنان را به وحى خود گرامى داشتى و به
علم خود یاریشان کردى و واسطه درگاهت و وسیله اى به سوى خشنودیت قرارشان
دادى ، سپس آدم(علیه السلام) را در بهشت جا دادى ، تا آن گاه که از آن جا
بیرونش آوردى و برخى (نوح) را در کشتى سوار کردى و او و همراهانش را که
ایمان آورده بودند ، به مهر خود از هلاکت نجات دادى و برخى ( ابراهیم ) را
براى خود خلیل گرفتى و او نام نیک را از تو در امت هاى آینده درخواست کرد و
تو اجابت کردى و نام او را بلند گردانى . با برخى ( موسى ) از میان درخت
به طور مخصوصى سخن گفتى و براى او برادرش ( هارون ) را یاور و وزیر
گردانیدى . برخى ( عیسى ) را بدون پدر به وجود آوردى و نشانه هاى آشکارى به
او دادى و او را به روح القدس ( جبرئیل ) یارى فرمودى .
براى هر
یک دین و قانونى مقرر داشتى و برایش طریقه و برنامه اى قرار دادى و
جانشینانى براى او انتخاب کردى تا یکى پس از دیگرى از زمانى تا زمانى
نگهبان آیین باشد تا دین تو برپا ماند و حجتى بر بندگانت باشند ، تا باطل
بر اهل حق پیروز نشود و کسى نگوید چرا به سوى ما پیامبرى نفرستادى که ما را
بترساند و چرا پرچمى راهنما به پا نداشتى تا از آیات تو پیروى کنیم ، پیش
از آن که خوار و رسوا گردیم .
تا این که کار را به دست حبیب و
برگزیده ات ( حضرت ) محمد رساندى و او چنان بود که او را برگزیدى . بزرگ
آفریدگانت و برگزیده برگزیدگانت و برترین انتخاب شدگان و گرامى ترین
معتمدان تو بود . او را بر پیمبرانت مقدّم داشتى و به سوى جن و انس فرستادى
ومشرق ها و مغرب هاى عالم را زیر پایش گذاردى وبُراق را مسخّر او گرداندى.
او را به آسمان خود ، بالا بردى و علم گذشته و آینده را تا پایان آفرینش
به او سپردى ، آن گاه او را به وسیله ترس و رعب ( در دل دشمنش ) یارى کردى و
جبرئیل و میکائیل و فرشتگان را گرداگردش قرار دادى . به او وعده پیروزى
دینش بر دیگر دین ها را دادى ، اگر چه مشرکان نپسندند . این جریان پس از
آنى بود که در جایگاه والایى میان خاندانش ( براى حفظ دین ) قرارش دادى .
نخستین خانه اى که براى مردم بنا شد ، را براى او و خاندانش قرار دادى که
مکه است و مایه برکت و موجب راهنمایى جهانیان است . در آن نشانه هاى آشکارى
است مانند مقام ابراهیم و هر که آن جا برود، ایمن است . و فرمودى: « خدا
اراده فرمود از شما اهل بیت ، پلیدى را دور کند و به خوبى شما را پاک
گرداند » آن گاه مزد محمد را در کتاب خودت ، دوستى و مودت ایشان قرار دادى و
فرمودى :
« بگو من از شما براى رسالت مزدى نمى خواهم جز دوستى
خویشانم » و فرمودى : « آنچه مزد از شما خواستم ، آن هم به سود شماست » و
فرمودى : « من از شما مزدى براى رسالت نمى خواهم مگر کسى که بخواهد به سوى
پروردگار راهى پیش گیرد » و اینها راهى به سوى تو بودند و طریقه سلوک به
سوى خشنودیت .
چون روزگار آن حضرت سپرى شد ، على بن ابى طالب را
براى راهنمایى برگماشت ( که درودهاى تو بر هر دوى آنها و بر آلشان باد )
زیرا او بیم دهنده و راهنماى هر ملتى بود ، و در برابر مردمى که نزدش حاضر
بودند فرمود :
هر که من مولا و سرپرست اویم ، على مولاى اوست .
خدایا دوست بدار هر که دوستش دارد و دشمن بدار هر که دشمنش باشد و یارى کن
هر که یاریش کند و خوار کن هر که یاریش نکند . نیز فرمود : هر که من پیامبر
او هستم ، على امیر و فرمانرواى اوست ، و فرمود : من و على هر دو از یک
درخت هستیم و سایر مردم از درخت هاى پراکنده اى هستند ، و رتبه او را نسبت
به من ، مانند رتبه هارون نسبت به موسى است ; و فرمود : مقام تو پیش من
مانند مقام هارون براى موسى است جز این که پیامبرى پس از من نیست.
دخترش ، بانوى زنان جهان را به او تزویج کرد و براى او از مسجدش آنچه را
براى خود حلال بود ، حلال کرد ، یعنى جز در خانه على تمام درهاى مسجد را
بست ، سپس علم و حکمت خود را به او سپرد و فرمود : من شهر علمم و على درِ
آن است ، هر کس که بخواهد وارد شهر شود و حکمت بخواهد ، باید از در آن
درآید ، سپس فرمود : تویى برادر و وصى و وارث من . گوشتت از گوشت من و خونت
از خون من است . صلح تو ، صلح من و جنگ تو ، جنگ من است . ایمان با گوشت و
خون تو آمیخته شده ، چنان که با گوشت و خون من آمیخته است . فرداى محشر بر
سر حوض ( کوثر ) جانشین منى و قرض مرا مى پردازى و به وعده هاى من وفا مى
کنى و شیعیانت بر منبرهایى از نور با چهره هاى ( نورانى و ) سفید در بهشت
اطراف منند و آنها همسایگان منند . اگر تو نبودى اى على ، مؤمنان پس از من
شناخته نمى شدند .
آن جناب پس از رسول خدا ، راهنماى روشنایى از
کورى جهالت ، رشته محکم خدا و راه راست او بود . کسى بر او در نزدیکى به
رسول ( از نظر سابقه در دین ) پیشى نگرفت و کسى نتوانست در منقبت ها به او
برسد . همانند رسول خدا طبق تأویل و باطن قرآن مى جنگید و درباره خدا باکى
از سرزنش ملامت کنندگان نداشت . در راه خدا خون بزرگان عرب را به خاک ریخت و
دلاورانشان را کشت و با گرگانشان درافتاد و همین سبب شد که در دل هاى
ایشان کینه ها بگذارد ، کینه هاى جنگ بدر و خیبر و حنین و غیر آنها ، پس
دشمنى او را به دل گرفتند و به جنگ و مخالفت با او برخاستند تا با پیمان
شکنان ( طلحه و زبیر و همراهان ) و زورگویان ( معاویه و همدستانش ) و از
دین بیرون رفتگان ( اصحاب نهروان ) نبرد کرد . شقى ترین مردم پسینیان از
شقى ترین پیشینیان پیروى کرد ، و او را کشت . دستور رسول خدا درباره
راهنمایان دین ، که یکى پس از دیگرى فرموده بود ، اجرا نشد . امت بر دشمنى
با آن حضرت پافشارى کردند و براى قطع رحم او و تبعید ( و آواره کردن )
فرزندانش گرد آمدند ، جز اندکى که در رعایت کردن حق وفا کردند ، در نتیجه
جمعى کشته و گروهى اسیر و دسته اى از وطن آواره گشتند .
قلم قضا و
تقدیر طورى بر اهل بیت جارى شد که امید پاداش نیک مى رود ، زیرا (کره) زمین
از خداست و به هر که از بندگانش که بخواهد آن را ارث مى دهد و به او وامى
گذارد و سرانجام نیک از آن پرهیزکاران است . پروردگار ما منزه است و وعده
اش حتماً انجام شدنى است . خدا خلف وعده نمى کند و او نیرومند فرزانه است .
پس گریه کنندگان باید بر افراد پاک از خاندان محمد و على بگریند و زارى
کنندگان زارى کنند و براى امثال آنها اشکها روان گردد و فریاد زنندگان
فریاد کنند و شیون کنندگان شیون ; خروش کنندگان خروش سر دهند که : کجاست
حسن ؟ کجاست حسین ؟ کجایند فرزندان حسین ؟ شایسته اى پس از شایسته دیگر و
راستگویى پس از راستگویى دیگر ، کجاست آن راه حق ؟ کجایند برگزیدگان ؟
کجایند خورشیدهاى تابان ؟ کجایند ماه هاى نورافشان ؟ کجایند اختران فروزان ؟
کجایند بزرگان دین و پایه هاى دانش ؟ کجاست به جا مانده خدا که بیرون از
خاندان عترت هدایتگر نیست ؟ کجاست آن که براى ریشه کن ساختن ستمگران آماده
شده است ؟ کجاست آن که براى راست کردن نادرستى ها و کجى ها چشم به راهش
هستند ؟ کجاست آن مایه امید براى از بین بردن ستم و تجاوز ؟ کجاست آن که
ذخیره شده براى نو کردن واجبات و سنت هاى دین ؟ کجاست آن که براى زنده کردن
کیش و آیین انتخاب گشته است ؟ کجاست آن که براى زنده کردن قرآن و حدودش ،
آرزویش را داریم ؟ کجاست زنده کننده آثار دین و اهل دین؟ کجاست درهم شکننده
شوکت زورگویان ؟ کجاست ویران کننده بناهاى شرک و دورویى ؟ کجاست نابود
کننده اهل فسق و گناه و طغیان ؟ کجاست آن که شاخه هاى گمراهى و اختلاف را
از بین مى برد ؟ کجاست محو کننده آثار کجروى و هوا و هوس ها ؟ کجاست پاره
کننده دام هاى دروغ و بهتان ؟ کجاست نابود کننده سرکشان ؟ کجاست ریشه کن
کننده ستیزه جویان و گمراهان و بى دینان ؟ کجاست عزت بخش دوستان و خوار
کننده دشمنان ؟ کجاست گردآورنده سخنان پرهیزکارى ؟ کجاست آن درگاه و راه
خداوند که از آن جا به سوى خدا مى روند ؟ کجاست آن آیینه خدایى که اولیا به
سویش توجه مى کنند ؟ کجاست آن سبب خدایى ، میان زمین و آسمان ؟ کجاست آن
فرمانرواى روز فتح و پیروزى و برافرازنده پرچم هدایت و راهنمایى ؟ کجاست
گردآورنده شایستگى و خشنودى حق ؟ کجاست خونخواه پیامبران و فرزندان
پیامبران ؟ کجاست خونخواه کشته کربلا ؟ کجاست آن یارى شده و پیروزمند بر
کسانى که بر او ستم کردند و دروغ بستند ؟ کجاست آن درمانده اى که چون دعا
کند ، به اجابت برسد ؟ کجاست صدر مخلوقات عالم ، آن نیکوکار با تقوا ؟
کجاست فرزند پیامبر برگزیده و فرزند على مرتضى و فرزند خدیجه روشن سیما و
فرزند فاطمه کبرى؟
پدر و مادرم فدایت باید ، خودم بلا گردان و سپر
پیش روى تو باشم ، اى فرزند بزرگان ، مقرّب درگاه حق ، اى فرزند نجیبان
گرامى ، اى فرزند راهنمایان هدایت یافته ، اى فرزند نیکان پاکیزه ، اى
فرزند گرامیان برگزیده ، اى فرزند پاکان پاکیزه ، اى فرزند جوانمردان و پُر
جود برگزیده ، اى فرزند دریاهاى بخشش و عطاى گرامى ، اى فرزند ماه هاى نور
افشان ، اى فرزند چراغ هاى تابان ، اى فرزند ستارگان فروزان ، اى فرزند
اختران درخشان ،
اى فرزند راه هاى روشن ، اى فرزند نشانه هاى
آشکار ، اى فرزند دانش هاى کامل ، اى فرزند آیین هاى معروف و مشهور ، اى
فرزند آثار و نشانه هاى رسیده (از خدا و انبیا)، اى فرزند معجزات موجود ،
اى فرزند دلیل هاى آشکار ، اى فرزند راه مستقیم ، اى فرزند آن خبر بسیار
بزرگ ، اى فرزند کسى که در دفتر اصلى نزد خدا والا و فرزانه است، اى فرزند
آیات و نشانه هاى آشکار ، اى فرزند دلیل هاى هویدا ، اى فرزند برهان هاى
نمایان روشن ، اى فرزند حجت هاى رسا ،
اى فرزند نعمت هاى شایان و
فراوان ، اى فرزند طه و آیات محکم قرآن ، اى فرزند سوره یس و ذاریات ، اى
فرزند سوره طور و العادیات ، اى فرزند کسى که ( در شب معراج ) به فاصله دو
کمان یا کم تر ، در قرب نسبت به خداى والا نزدیک و نزدیک تر شد.
اى
کاش مى دانستم در چه جایى منزل گرفته اى و چه سرزمین و مکانى تو را
نگهداشته است . آیا در کوه رضوایى ، یا غیر آن ؟ یا در ذى طوى ؟ سخت است بر
من که مردم را ببینم ولى تو دیده نشوى و از تو صدا و رازى نشنوم . سخت است
بر من که بر تو بلا چیره شود و صداى زارى و شِکْوه من به تو نرسد .
جانم به قربانت ، اى پنهانى که از میان ما بیرون نیستى . جانم به قربانت ،
اى دور از نظرى که از ما دور نیست . جانم به قربانت ، اى آرمان هر مشتاقى
که مردان و زنان باایمان آرزویت مى کنند و به یاد تو ناله از دل مى کشند .
جانم به قربانت ، اى دارنده عزتى که کسى بر تو برتر نیست . جانم به قربانت ،
اى مجد و شوکت ریشه دارى که همطراز ندارد . جانم به قربانت ، اى نعمت
دیرینه اى که مانند ندارد . جانم به قربانت ، اى قرین شرف و بزرگوارى که
برابر ندارد .
تا کى سرگردان تو باشم ، اى مولاى من ؟ تا کى و به
چه زبانى وصف تو گویم و درد دل کنم ؟! ناگوار است بر من که پاسخ از دیگرى
جز تو بشنوم و با او گفتگو کنم . سخت است بر من که بر تو بگریم ولى مردم تو
را واگذارند . سخت است بر من که بر تو بگذرد آنچه مى گذرد .
آیا
کمک کارى هست که با او فریاد و گریه را طولانى کنم ؟ آیا بى تابى ( مانند
من ) هست که چون به خلوت برود ، در زارى و جزع کمکش کنم ؟ آیا چشمى هست که
خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز یاریش دهد ؟ آیا اى
پسر احمد ! به سویت راهى هست تا دیدارت کنم ؟ آیا روز جدایى ما به وعده تو
پیوست مى شود تا بهره مند گردیم ؟
کى مى شود که به سرچشمه هاى
پرآبت درآییم و سیراب شویم ؟ کى مى شود که از آب وصل تو سیراب گردیم که
تشنگى ما به درازا کشید ؟ کى مى شود که صبح و شام را با تو به سر بریم و
دیده روشن کنیم ؟ کى مى شود که ما را ببینى و ما تو را ببینیم و پرچم
پیروزیت را برافراشته باشى و مردم آن را ببینند ؟
آیا مى شود که
بببینیم روزى که ما دورت را گرفته ایم و تو رهبر باشى و زمین را پر از عدل
کنى و خوارى و کیفر را به دشمنانت بچشانى و سرکشان و منکران حق را نابود
کنى و ریشه گردنکشان را بزنى و اساس ستمکاران را برکنى و ما بگوییم : الحمد
لله رب العالمین ؟!
خدایا تویى برطرف کننده گرفتارى ها و بلاها .
از تو دادرسى و یارى مى جویم که دادخواهى و یارى نزد توست . تویى پروردگار
آخرت و دنیا ، پس فریاد رسى کن اى فریادرس درماندگان ، از بنده ناچیز
گرفتارت ، آقایش را به او نشان بده ، اى نیرومند و توانا . به دیدار آن
حضرت ، اندوه و سوزش دلش را زائل کن . سوز عطش را فرو نشان ، اى که بر عرش
استوارى . اى که بازگشت و سر منزل هر چیز به سوى توست . خدایا ! ماییم
بندگان تو که شیفته دیدار نماینده ات هستیم ، آن که مردم را به یاد تو و
پیامبرت مى اندازد . تو او را آفریدى که نگهدار و پشتیبان ما باشد و زنده
اش داشتى تا پناهگاه ما باشد و او را پیشواى مؤمنان گرداندى ، پس به آن
جناب از طرف ما تحیت و سلامى برسان و بدینوسیله ( اى پروردگار ) بر کرامت و
مقام ما بیفزا ! جایگاه او را جایگاه و اقامتگاه ما قرار ده . نعمتت را بر
ما به ظهور آن بزرگوار کامل کن ، تا ما را به بهشت هاى تو ببرد و به رفاقت
شهیدان و بندگان خالصت برساند .
خدایا بر محمد و آل محمد درود
فرست ، درود فرست بر محمد ، جد بزرگوار او و رسول تو ، آن آقاى بزرگ و بر
على پدر بزرگوارش ، آن آقاى کوچکتر و بر جده اش صدیقه کبرى فاطمه ، دختر
محمد و به امامان و برگزیدگان نیک رفتار ، یعنى پدران آن حضرت و بر خود آن
جناب ، فزون ترین و کامل ترین و تمام ترین ومدام ترین و بیشترین و
فراوانترین درودى که بر یکى از برگزیدگان و نیکان خلق خود بفرستى . درود
فرست بر آن جناب ، درودى که بى حد و مدتش بى نهایت و تمام نشدنى باشد .
خدایا حق را به وسیله آن حضرت برپا دار و باطل را به او نابود گردان .
دوستانت را به وسیله اش به دولت برسان. دشمنانت را به دست او خوار گردان .
خدایا میان ما و او را به پیوندى وصل کن که ما را به ولایت پدران او برساند
و ما را از کسانى بگردان که دامن آنها را بگیرند و در سایه لطف آنها
بایستند. بر اداى حقوق آن حضرت کمکمان کن و در سعى و کوشش براى
فرمانبرداریش و دورى از نافرمانیش بر ما به خشنودیش منت بگذار. بر ما رأفت و
مهربانى و دعا و خیر آن حضرت را ببخش ، بدان حد که بدان وسیله به رحمت
وسیع تو و به کامیابى از نزد تو برسیم . نمازهاى ما را به وسیله او بپذیر و
گناهانمان را بیامرز و دعاهایمان را مستجاب کن . روزى هاى ما را بدان حضرت
گسترده قرار ده و اندوه هاى ما را به وسیله اش برطرف کن و حاجت هایمان را
روا دار . به سوى ما ( پروردگار ) به آن روى بزرگوارت، توجه کن و تقرب جویى
مارا به درگاهت بپذیر و بسوى ما به نگاهى مهربانانه بنگر تا بدان وسیله
بتوانیم مقام خود را پیش تو به کمال برسانیم . و دیگر آن مقام را از ما
بازنگیر ، به جود خودت قَسَم ! از حوض جدش سیرابمان کن ، از جام او و به
دست آن جناب ، سیر و سیراب و گوارا که تشنگى پس از آن نباشد ، اى
مهربانترین مهربانان .
پس از دعا باید نماز زیارت خواند ( که شرح آن گذشت ) بعد هر چه مى خواهى ، دعا کن ، که ان شاء الله برآورده شود .
ر.ک : ابن مشهدى در المزار /573 ، طبرسى در احتجاج 2/492 ، بحار
53/171 و 94/2 و 36 و 102/81 و 92 ، مصباح الزائر /223 ، اقبال 1/504 .
سلام
وبلاگ بسیار خوبی داری
میای با هم تبادل لینک کنیم؟؟
اگه جوابت مثبته ب این ادرس ی پیام بده..ممنون
bnahayat.blogsky.com
جشنواره انتخاب برترین سایت و وبلاگ ایرانی
جای شما خالیست
http://www.iramit.net/irabest
سلام.اگرمایل باشید تبادل لینک کنیم؟
اللهم عجل لولیک الفرج