تمامی ادیان معتقد به آمدن یک مصلح جهانی در انتهای تاریخ هستند . فلسفه تاریخ از دیدگاه متون مقدس ، رسیدن به جامعه ای است که لبریز از عدالت ، رفاه و بندگی معبود باشد و همه انسانها در آن به رستگاری و نجات (Salvation) نائل شوند ؛ از اینرو بخشی از آیات کتابهای مقدس در ادیان متفاوت ، پیرامون این دوره از تاریخ جهان و بشریت می باشد و دین شناسان تحت عنوان منجی گرایی (soteriology) از خصوصیات این برهه از زمان که پیش روی خواهیم داشت سخن می گویند؛ به عنوان مثال مسیحیان بر این باورند که سر انجام روزی خواهد آمد که عیسی علیه السلام، بار دیگر به سوی آنها ، باز خواهد گشت و جهان را پر از عدل خواهد نمود که از این واقعه در کتاب مقدس ، به (باز گشت مسیح)، (مسیح گروی) (Messiahnism) و (ملکوت خدا) تعبیر شده است. در آیات زیادی از انجیل پیرامون بازگشت فردی با عناوین مختلفی همچون: شیلو، روح راستی، پسر خدا، روح القدس، مانند آنها یاد شده است.
همچنین یهودیان نیز در انتظار مصلح بسر می برند . آنان معتقدند که روزی (ماشیح) (Mashiah) خواهد آمد و سرزمین بنی اسرائیل یا ارض موعود را به آبادانی خواهد کشاند. آیات زیادی در تورا ت (عهد عتیق) پیرامون شخصیت (ماشیح) و ویژگی های عصر ظهور به چشم می خورد. در کتاب (گنجینه ای از تلمود) که از منابع یهودیان شمرده می شود ، بیش از 50 آیه پیرامون شخصیت (ماشیح) ذکر نموده اند که بیانگر توجهی است که آنان نسبت به مسئله حکومت جهانی دارند .
یهودیان و مسیحیان در مبحث (هزاره گرایی) (Millenarianism) بر این باورند که در ابتدای هر هزار سال ، احتمال آمدن شخصیتی آسمانی و نجات بخش وجود دارد ؛ از اینرو و در سال 2000میلادی یهودیان با دور بین های مدار بسته ، شبانه روز از بیت المقدس فیلم برداری می کردند ؛ زیرا معتقد بودند که (ماشیح) از بیت المقدس ظهور خواهد نمود ؛ و یا در این سال به نقل از یکی از مجلات آمریکایی در نظر خواهی از مسیحیان امریکا، عدهّ بسیاری از آنان اعلام نموده اند که انتظار بازگشت مسیح علیه السلام در سال 2000 را دارند.
زرتشتیان نیز به مانند دیگر ادیان معتقد به آمدن مصلح جهانی هستند ؛ آنان بر این عقیده اند که تاریخ دارای قدمت دوازده هزار ساله است ؛ لذا آن را به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می کنند . آنها بر این باورند که در ابتدای هر دوره ، فردی نجات بخش خواهد آمد که از او با لفظ (سوشیانس) (Soshianse) به معنای نجات بخش تعبیر می کنند. آیات زیادی از کتاب مقدس زرتشتیان و بخشی از دیگر منابع مهم آنان همچون: (جاماسب نامه) به ظهور آخرین (سوشیانس) و ویژگی های او پرداخته است .
همچنین تمامی فرقه ها و مذاهب اسلامی نیز از آمدن (امام مهدی) سخن گفته اند . اعتقاد به آمدن مصلح جهانی، یعنی امام مهدی علیه السلام نوشته اند، تنها از مبانی اعتقادی شیعیان محسوب نمی شود بلکه اهل سنت نیز به این بحث معتقدند . اندیشمندان اهل سنت بیش از پنجاه کتاب مستقل پیرامون شخصیت امام مهدی علیه السلام توشنه اند علاؤه بر آن در منابع حدیثی ششگانه اهل سنت معروف به صحاح سته ذیل چهار عنوان از امام مهدی علیه السلام از مبانی اعتقادی شیعیان محسوب نمی شود؛ بلکه اهل سنت نیز به این بحث معتقدند. اندیشمندان اهل سنت بیش از پنجاه کتاب مستقل پیرامون شخصیت امام مهدی علیه السلام و ظهور او سخن گفته شده است و روایات زیادی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره ظهور ایشان نقل گردیده است ؛ به عنوان مثال در کتاب حدیثی (سنن ابن ماجه) و (سنن ابن داود)، بخشی وجود دارد با عنوان (باب المهدی) که در آن احادیث بسیاری از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که آن احادیث توسط منابع روایی شیعه هم نقل گردیده است؛ و یا در دیگر کتابهای ششگانه اهل سنت ذیل عنوان (فتنه ها و آشوبهای آخر الزمان). از علائم و ویژگیهای دوره قبل از ظهور سخن گفته شده است و به موضوعاتی همچون : زیاد شدن بلایا و آفات طبیعی ، نهادینه شدن بدیها و گناهان ، از بین رفتن قباحت گناهان در میان مردم و دیگر پیشگوییها ، سخن به میان آمده است.
بحث مهدویت در میان اندیشمندان شیعه و اهل سنت، به قدری بدیهی ویقینی است که
می توان اعتقاد به آمدن امام مهدی علیه السلام را از امور قطعی دین تلقی نمود از اینرو در اول تاریخ فرهنگ اسلامی ، بسیاری از کسانی که ادعای مهدویت نموده اند از اهل سنت بوده و خود را به دروغ حضرت مهدی علیه السلام معرفی نموده اند . بسیاری از علمای اهل سنت صریحاً درباره امام مهدی علیه السلام و اعتقاد به آن کتاب نوشته و یا اظهار نظر نموده اند ؛ از جمله محمد امین بغدادی ، جلال الدین سیوطی ، عبدالحق دهلوی، ابن کثیر دمشقی، احمد امین مصری ، محمد عبده ، ابن ابی الحدید مدائنی ، و مفتیان بزرگی مانند: یحیی ابن محمد حنبلی، محمد ابن محمد خطابی و بسیاری از دیگر اند یشمندان دیگر.
بنابراین مسئله آینده گرایی(Futurism) و اعتقاد به این امر که سرانجام انسانها در همین دنیا به حکومتی انسانی و عادلانه خواهند رسید، مورد پذیرش همه ادیان است و به نظر می رسد که خداوند امام مهدی علیه السلام را در زمانی به حکومت جهانی فرا می خواند که انسانها در فرایند تاریخ و گذشت زمان ، همه اموری را که تصور می کنند به آنان آرامش و عدالت می بخشد ، تجربه کنند و یقین نمایند که سرانجام باید انسانی آسمانی ، سلیم النفس و کامل ، در مدیریت و اداره جهان قرار گیرد، نه اینکه انسانهای بوالهوس و ابلیس زده ای بر جهان حکومت کنند که بر اساس امیال و زیاده خواهی خود در یک دهه ، چندین جنگ را در مناطق مختلف دنیا به راه می اندازند. انسان معاصر به تعبیر (آلوین تافلر) ، صنعت ، فن آوری ، خرد ورزی و اکتشافات علمی را تجربه نموده ؛ اما می بیند این پدیده ها ،همان قدرکه رفاه آورده اند موجبات ظلم به عده ان را نیز به همراه داشته اند .
(آیزیا برلین) می گوید: متأسفم که در بدترین قرن زندگی می کنم؛ زیرا در همین قرن فقط در کشورهای کمونیستی 17 میلیون انسان کشته شده است.
انسان معاصر با کشف واکسیناسیون توانست از مرگ و میر کودکان جلوگیری کند؛ اما همین انسان تهذیب نشده، بمبی می سازد ودر جای دیگر بیش از صد هزار نفر را در (ناکازاکی و هیروشیما) می کشد؛ بر اساس این تجربه تلخ است که اندیشمندان می گویند صنعت و تکنولوژی به تنهایی برای زندگی مطلوب، کفایت نمی کند و انسانها باید، به تعبیر قرآن، تزکیه نفس کرده و خویشتن را از صفات ناپسند اخلاقی رهایی دهند؛ لذا خداوند در سورة شمس یازده قسم به خورشید، ماه، زمین و غیره یاد می کند تا بگوید که (قد افلح من زکّیها)؛ یعنی به تحقیق کسی که خود را از آلودگی رهاند و وجودش را صیقلی نمود، رستگار است؛ از اینرو امام مهدی علیه السلام پس از ظهور خود کوشش خواهد نمود تا ابتدا انسانها را از قید و بند ابلیس و هواپرستی نجات دهد، زیرا ظهور ایشان موجب خواهد شد تا در کنار کوهی از ثروت، کودکان گرسنه، خواب یک لقمه نان را نبینند و آن کودک در جنوب شهر، از فرط گرسنگی در کلاس از حال نرود و دیگر آن مادر به مدیر مدرسه اصرار نورزد تا اجازه دهد تا که دو کودک او در دو نوبت مختلف به مدرسه بیایند، زیرا دو فرزندش تنها یک کفش دارند و باید به نوبت آن را بپوشند .
امروزه، در قرن بیست و یکم، انسان معاصر پس از گذشت سیصد سال از رنسانس و تسلط بر طبیعت و منابع آن، مشکل اکتشاف و اختراع را ندارد، بلکه مشکل انسان دیو سیرتی را دارد که مغرور از ثروت و مقام خویش، به همنوعان رحم نمی ورزد؛ به قول (میلان کوندرا) در کتاب (هنر رمان) عصر ما، عصر تناقضات و معماهای حیرت آوری است که مخصوص پایانه تاریخ است (Terminal Paradoxes) از طرفی بشر به رفاه مالی و قدرت علمی رسیده است، به طوری که غذای او را در عربستان می پزند و در فرانسه می خورد؛ ولی از طرف دیگر صد میلیون انسان در آفریقا از گرسنگی می میرند. از طرفی ، پدر در ضیافت عروسی فرزندش به هر مهمان یک سکه طلا می دهد ، و از طرف دیگر پدری برای تأمین معیشت فرزندش ، کلیة خویش را می فروشد. بله، امام مهدی علیه السلام (یا به قول دیگر ادیان، مسیح، ماشیح و سوشیانس) زمانی خواهد آمد که بشر بفهمد در کنار تمامی دارایی ها و امکانات، تنهاست و هیچ فرقی با همنوعان خویش ندارد؛ روزی که انسان به قول حافظ بفهمد که دارای (محرومیت ازلی) و ذاتاً موجودی فقیر و نیازمند بدارد است و همچنین آگاه شود که نباید ارتباط خود را با خداوند قطع کند و باید او را دوست بدراد. مهمترین کار امام مهدی علیه السلام و همه انبیاء پیشین، همین است که این پیام را به بشر بدهند که ای انسان خداوند را دوست بدار، همنوع خویش را دوست بدار، همانگونه که فرزند خویش را دو ست می داری.
جواب نقد
بنام خدا
دوست عزیز محمد ، از نامه شما سپاسگزارم ، همانطور که شما هم گفتید همه انسانها در ساختن سرنوشت فردی و اجتماعی خویش سهم دارند که جریان غیبت امام مهدی علیه السلام هم از این جریان مستنثی نمی باشد . و این انسانها هستند که تاریخ را می سازنداما در بخشی از نامه فرمودید که از مقاله بنده ، یک نوع انسان گرائی استشمام می گردد. اگر منظورتان از انسان گرائی ،به همان اصطلاح عصر جدید است ،که از آن تعبیر به اومانیسم و اصالت انسان می شود ، درجواب باید بگویم همانطور که خودتان هم استنباط کردید ، این نوع انسان گرائی و قرائت نیچه أی از انسان با گوهر اسلام سازگار نیست و من هم نخواسته ام تا آن را درمقاله اثبات کنم . اما یک نوع نگاه کریمانهبه انسان در فرهنگ دینی به چشم می خورد که خداوند به همان خاطر بهترینانسانهای خود را که انبیاء و امامان باشند به جهت هدایت و کمک به آنان فرستاده است . و در طول تاریخ بیشترین رنج و کوشش متعلق به همین انسانها یعنی انسانهای آسمانی می باشدو در واقع این هزینه أی را که خداوند برای همین انسانهایی که ما در کوچه و بازار می بینیمپرداخته ، خود بیانگر این است که خداوند برای انسانها ارزش قائل بوده و آنان را دوست داشته که اینگونه پاک ترین انسا نها را برای آنان خرج کرده است خداوند در این راستا انسان کاملی همچون علی علیه السلام را فرستاده که بیست و پنچ سال را در انزوا و مظلومیتسپری نموده است ، انسان کاملی همچون امام حسین علیه السلام را فرستاده که در بدترین شرایط کشته می شود که تاریخ نمونه آن را حتی در اساطیر سراغ ندارد . و همچنین خداوند برای ما انسان ها ،انسان کاملی همچون امام مهدی علیه السلام را قرن های متمادی در انتظارنگه داشته تا روزی که خواست عمومی مردم زیاد شود تا ایشان را که آخرین فرصت ادیان و ذخیره خداوند استبرای بشر بفرستد . بنا براین همه این کوشش ها به جهت انسانها است و محبتی که خداوندبه بشر دارد، بیشتر از محبت مادر به فرزند است . و در انسان شناسی دینی خداوند به فرد فردانسانها توجه دارد و دوست دارد تا همه آنها با او آشتی کنند و به سوی او برگردند. بنا برایناصل مهدویت در راستای همین کرامت به انسان می باشد، هر چند که در تفکر دینی اینبه معنای اومانیسم و اصالت انسان به معنای غربی آن نیست که بگوییم انسان جایگزین خداوند شده است و خداوند به حاشیه رانده شده است . بلکه در انسان شناسیدینی، ابهت و اهمیت انسان ، به این است که به بندگی برسد و بزرگترین انسانها ، بنده ترین افراد بوده اند . و موقعی انسان به رشد می رسد که به اطاعت خداوند رسیده باشد همانطور که شگفت انگیزترین انسانها از دیدگاه اسلام مطیع ترین انسانها در برابر خداوند می باشند .بنا براین منظور از انسان گرائی دینی اومانیسم نیست و اومانیسم و اصالت انسان شدیداً، قابل نقد می باشد. زیرا آن یک نوع الوهیت دادن و تعریف افراطی نسبت به انسان است.
ظهور تنها راه نجات نیست
انتظار تنها راه نجاته