آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال
آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

نگاهی به تحولات سوریه؛رویارویی با قدرتهای شیطانی

نگاهی به تحولات سوریه

رویارویی با قدرتهای شیطانی


هشت ماه است که سوریه دستخوش رویدادهای تنش آمیزی شده است اما اخیراً شیب کنش واکنش های جهانی نسبت به حکومت «بشّار اسد» حالتی نمایی و سرسام آور به خود گرفته است: قطعنامه علیه سوریه و وتوی آن توسط روسیه، پرونده سه گانه ایران در سازمان ملل،  تعلیق عضویت سوریه از اتحادیه عرب، تهدید ایران به حمله نظامی، حضور پُر رنگ روسیه در دفاع از ایران و سوریه و ... همه این سئوال را به ذهن تداعی می کند که "واقعاً چه خبر است؟". برای پاسخ ابتدا باید دید در سوریه چه اتفاقاتی در حال رخدادن است: انقلاب یا ناآرامی برنامه مند؟ آنچه هر تحلیلگر منصفی را به نا آرامی ها در سوریه مشکوک می کند این است که اسناد غیر قابل انکاری که حتی از سوی رسانه های غربی نیز افشاء شده؛ نشان می دهند آنچه از آن به "نابسامانی در خانه اسد" یاد می شود یک طرح نظام مند، متعلق به شبکه استکبار جهانی است. بنابراین در این مقاله در پنج پرده به هم تنیده با نگرشی خطی به موشکافی حول مسائل مربوط به سوریه پرداخته خواهد شد.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید




نگاه راهبردی به پشت پرده بی‌‌ثبات‌‌‌‌سازی سوریه
‌اگرچه سوریه ‌از مشکلات عدیده زیرساختی و گاه جدی در حوزه‌‌‌‌‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج می‌‌برد، اما نا آرامی‌‌های این کشور قبل از آن که ‌امتدادی از خیزش‌‌های مردمی و اسلامی باشد، معلول معادلات و مناسبات منطقه‌‌ای و بین‌المللی است که ‌این کشور را به ‌آوردگاه تازه‌‌ای برای رقابت‌‌های استراتژیک تبدیل نموده‌ است.

نا آرامی‌های اخیر سوریه با پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا و ناتو، حمایت‌های مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و تحرکات دیپلماتیک ترکیه‌ آغاز گردیده‌است و هدف از آن تضعیف محور مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی ایران و در نهایت ایجاد توازن استراتژیک برای محور آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از وقوع بیداری اسلامی در منطقه می‌باشد.


در تحلیل نا آرامی‌های سوریه دو نگاه و دو سطح تحلیل متفاوت مشاهده می‌شود. عده‌ای از ناظران این نا آرامی‌ها را تنها امتداد جنبش‌های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا می‌دانند. در این نگاه سوریه همانند سایر کشوهای عربی و آفریقایی، گرفتار مشکلات و معضلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که مردم آن برای رهایی از این مشکلات، دست به ‌اعتراض و مبارزه علیه رژیم بشار اسد زده‌اند.

در این ارتباط، رسانه‌های غربی و برخی از رسانه‌های منطقه‌ای با واکنش‌های معنادار و کاملا برنامه ریزی شده، تلاش می‌کنند این نگاه را به مخاطبین خود القا نمایند. این سطح از تحلیل فاقد نگاه راهبری به نا آرامی‌های سوریه ‌است و صرفا متغیر‌های داخلی را در تحلیل وضعیت داخلی این کشور در نظر می‌گیرد و در داخل ایران نیز طرفدارانی دارد.

از سوی دیگر، به ‌اعتقاد بسیاری از کارشناسان، نا آرامی‌های سوریه قبل از آن که ‌امتدادی از خیزش‌های مردمی و اسلامی باشد، معلول معادلات و مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی است که ‌این کشور را به ‌آوردگاه تازه‌ای برای رقابت‌های استراتژیک تبدیل نموده‌ است. کارشناسان معتقد به دیدگاه و تحلیل دوم با استناد به دخالت‌های آمریکا، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی، اردن و ترکیه در بی‌ثبات‌سازی سوریه، براین باورند که جوهره ‌اعتراضات در این کشور، متفاوت از قیام‌های اسلامی در کشورهای منطقه ‌است.


نگارنده معتقد است که ‌اگرچه سوریه ‌از مشکلات عدیده زیرساختی و گاه جدی در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رنج می‌برد، اما ناآرامی‌های این کشور از جنس و جوهره خیزش‌های مردمی و بیداری اسلامی نیست، بلکه تابعی از رقابت‌های راهبردی و ژئوپلتیکی منطقه‌ای و هم‌چنین متاثر از معادلات بین‌المللی است که برای تبیین دقیق آن می‌بایست متغیرهای مذکور را در تحلیل وضعیت این کشور مورد نظر قرار داد.


در این نوشتار سعی برآن است ضمن بازخوانی اهمیت و نقش استراتژیک سوریه در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی، متغیرهای تاثیرگذار بر بی‌ثبات‌سازی این کشور، پشت پرده‌ی معارضه و هم‌چنین چشم‌انداز وضعیت آینده سوریه مورد بررسی قرار گیرد.


اهمیت و نقش استراتژیک سوریه در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی

جمهوری عربی سوریه با جمعیتی بالغ بر 19 میلیون نفر و مساحتی حدود 185180 کیلومتر مربع، هشتاد و هفتمین کشور جهان از نظر وسعت محسوب می‌شود. سوریه در منطقه‌ی ‌آسیای غربی واقع شده و به‌عنوان مرکز ارتباطات سه قاره‌ آسیا، آفریقا و اروپا شناخته می‌شود. این کشور از دیرباز، مرکز بازرگانی میان شرق و غرب بوده‌است. موقعیت ژئوپلتیکی سوریه، این کشور را در نقطه ‌اتصال خاورمیانه نفت‌خیز با اروپای صنعتی قرار داده است.

سوریه یک بازیگر ژئوپلتیک - محور است که سه عامل؛ واقع شدن در منطقه‌ی ‌استراتژیک خاورمیانه، قرار گرفتن بر کناره‌ی شرقی دریای مهم مدیترانه و برخورداری از 186 کیلومتر ساحل و همسایگی با فلسطین اشغالی، لبنان، ترکیه و عراق، به وضوح اهمیت ژئوپلتیکی و نقش راهبردی این کشور را در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی نمایان می‌سازد. به دلیل همین اهمیت و نقش استراتژیک، بسیاری از کارشناسان روابط بین الملل، «سوریه را بزرگ‌ترین کشور کوچک جهان» می‌نامند.

سوریه تنها بازیگر عربی است که در میان کشورهای خاورمیانه و آفریقای عربی، نقش مستقلی را در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی ایفا می‌نماید. درگیری رژیم صهیونیستی با سوریه، محور اهمیت نظامی و استراتژیک این کشور در منطقه می‌باشد. در حال حاضر نیروهای مسلح سوریه، تنها ارتش کلاسیک عربی است که می‌تواند امنیت رژیم صهونیستی را در معرض خطر قرار دهد. از این رو مقامات رژیم جعلی اسراییل، سوریه را به‌عنوان تهدید استراتژیک به حساب می‌آورند.نقش‌آفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و قرار گرفتن دمشق به‌عنوان دولت حامی مقاومت اسلامی، بر اهمیت استراتژیک سوریه ‌افزوده ‌است.


این کشور می‌تواند از طریق بنادر «بانیاس» و «طرطوس» در ساحل مدیترانه، مسیر بسیار مهمی برای صادرات نفت و گاز عراق و ایران به ‌اروپا باشد. مسیر سوریه وابستگی عراق و ایران را برای صادرات انرژی به خلیج فارس، کانال سوئز و حتی ترکیه تقلیل می‌دهد. این موقعیت باعث برانگیخته شدن حس رقابت ژئوپلتیکی ترکیه با سوریه گردیده ‌است.

سوریه در اکثر مسایل خاورمیانه، دارای نقش کلیدی است، عدم حمایت از رژیم بعثی صدام در جنگ تحمیلی علیه ‌ایران و ممانعت از عربی– فارسی شدن جنگ، حمایت از مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین در جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه و مخالفت با روند سازش و به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی، از جمله‌ این موارد است.


هم‌چنین نزدیکی دیدگاه رهبران سوریه به جمهوری اسلامی ایران و قرار گرفتن این کشور در محور ایران، اهمیت و نقش استراتژیک سوریه را فزآینده ساخته ‌است. 

رقابت‌ها و معادلات راهبردی در بی‌ثبات سازی سوریه


اهمیت و نقش استراتژیک سوریه در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی و همچنین رقابت‌های ژئوپلتیکی و معادلات راهبردی، بیشترین سهم را در ایجاد ناآرامی‌های سوریه دارند. به عبارت دیگر بی‌ثبات‌سازی سوریه‌، امتدادی از جنگ محورهاست که ‌آوردگاه آن، پس از لبنان و فلسطین در جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه، اکنون به سوریه منتقل شده ‌است.

از منظر راهبردی بی‌ثبات‌سازی سوریه، مُلهم از معادلات و رقابت‌های راهبردی زیر می‌باشد:


الف) تضعیف مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی ایران

ب) سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه و دکترین نوعثمانی ترکیه

ج) اقدامات آل سعود به‌‌عنوان یکی از بازیگران محور آمریکا و رژیم صهیونیستی


از منظر محور آمریکا (برخی از کشوهای اروپایی، رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و اردن) تضعیف مقاومت اسلامی، یکی از مهم‌ترین بخش‌های راهبرد مهار جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌گردد. این موضوع آن‌جا اهمیت و اولویت بیشتری پیدا می‌کند که‌ نخست؛ بیداری اسلامی در‌هارتلند (قلب زمین) و ریمولند (حاشیه قلب زمین) بین‌الملل به وقوع پیوسته ‌است و ثانیا؛ سقوط رژیم مبارک در مصر، یکی از حلقه‌های محور آمریکا را بی‌ثبات نمود و توازن استراتژیک بین محورها را به نفع محور ایران و مقاومت اسلامی تغییر داد و ثالثا؛ بیداری اسلامی در حال گذار از موج ضد استبدادی به موج ضد صهیونیستی و ضد استکباری است.


براین اساس تمرکز بر روی سوریه و بی‌ثبات‌سازی آن، به‌عنوان کلیدی‌ترین حلقه‌ی محور مقاومت اسلامی و عمق استراتژیک ایران، در واقع هدفی جز برقراری توازن بین محورها و تضعیف مقاومت اسلامی و مهار ایران را دنبال نمی‌کند.

از دیگر بازیگران موثر در بی‌ثبات‌سازی سوریه، ترکیه می‌باشد. سیاست خارجی این کشور بر این پایه شکل گرفته ‌است که ترکیه باید بازیگر اصلی و دیپلماتیک در حل مسایل منطقه‌ای و قابل اعتناء برای غرب باشد.


اتخاذ این سیاست از سوی حزب عدالت و توسعه تاکنون مزیت‌های زیر را برای آنکارا به همراه داشته ‌است:


1. بیرونی ساختن تهدیدات داخلی ترکیه

2. افزایش قدرت نرم و جذابیت ترکیه در منطقه

3. تبدیل شدن ترکیه به یک بازیگر قابل توجه و اعتناء برای آمریکا و اروپا

4. فرصت‌سازی برای آنکارا در معادلات راهبردی و رقابت‌های ژئوپلتیکی


در این راستا بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، شاهد مثال روشنی از سیاست خارجی ترکیه‌است. حزب عدالت و توسعه با اتخاذ این سیاست از یک سو تهدیدات داخلی خود شامل؛ اقدامات لائیک‌ها، مسایل قومیتی و رشد فزآینده‌اسلام گرایی غیر سکولار را بیرونی ساخت و باعث افزایش قدرت نرم ترکیه در منطقه و ارتقاء سطح بازیگری و چانه‌زنی این کشور در برابر غرب شد.

بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی بعضا ترکیه را در شرایط تضاد با منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا قرار می‌دهد. از این رو آنکارا برای حل وضعیت پارادوکسیکال خود با غرب، عملا سعی می‌کند از معادلات راهبردی و رقابت‌های ژئوپلتیکی استفاده نماید. این موضوع در واقع شاه کلید تحلیل رفتار ترکیه در قبال مسایل سوریه محسوب می‌گردد. به عبارت دیگر بی‌ثبات‌سازی سوریه و بازی با برگ دموکراسی‌خواهی، آنکارا را از وضعیت تضاد با منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا خارج ساخته و این کشور را به بازیگر قابل اعتناء تبدیل می‌سازد. موافقت ترکیه با استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو نیز موید رفتار آنکارا برای خروج از وضعیت تضاد منافع با غرب در هنگام بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی است. بازی هوشمندانه حزب «عدالت و توسعه» با برگ‌های معادلات راهبردی و رقابت‌های ژئوپلتیکی، فرصت‌های متعددی را برای این کشور به همراه داشته ‌است.

به نظر می‎رسد بی‌ثبات‌سازی سوریه و بازی با برگ دموکراسی‌خواهی، آنکارا را از وضعیت تضاد با منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپا خارج ساخته و این کشور را به بازیگر قابل اعتناء تبدیل می‌سازد. موافقت ترکیه با استقرار سامانه دفاع موشکی ناتو نیز موید رفتار آنکارا برای خروج از وضعیت تضاد منافع با غرب در هنگام بازی با برگ مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی است!

یکی دیگر از کلید‌های تحلیل رفتار ترکیه در خصوص ناآرامی‌های سوریه، رقابت‌های ژئوپلتیکی آنکارا- دمشق می‌باشد. آنجا که ترکیه هم چنان خواهان کانالیزه شدن مسیر انتقال انرژی عراق و ایران از طریق ترکیه به ‌اروپا است. تا آنکارا هم‌چنان این کشور قدرت چانه‌زنی خود را در مقابل اروپا حفظ نماید و بازیگر قابل اعتنایی برای غرب باشد.

روی دیگر ناآرامی‌ها در سوریه به‌اقدامات آل سعود باز می‌گردد. سناریوی عربستان برای بی‌ثبات‌سازی سوریه، ایجاد تقابل مذهبی از طریق تحریک و تسلیح سلفیون علیه علویون می‌باشد. پیشینه‌ی تاریخی این تقابل، اجرای سناریوی مذکور و بازی با برگ سلفی‌ها را تا حدود زیادی برای آل سعود آسان نموده ‌است.

«ابن تیمیه» (661-728ق) یکی از عقیده‌پردازان فرقه وهابیت و از سلفیون متعصب بود که طی فتوایی، علویان را از مسیحیان بدتر معرفی کرد و قتل آنان را واجب و اهل سنت را علیه ‌ایشان تحریک نمود.


رساله‌ی «حمودی ابن تیمیه» که ‌از منابع وهابیت به شمار می‌رود، در واقع بر ضد علوی‌ها نوشته شده ‌است. هم‌چنین در زمان امپراتوری عثمانی(قرن 16 تا اوایل قرن 20 م) تلاش زیادی برای تغییر مذهب علوی‌ها انجام شد و چون با مقاومت آنان مواجه گردیدند، هزاران نفر از ایشان را قتل‌ ‌عام نمودند به طوری‌که علوی‌ها تا اوایل قرن گذشته‌ی میلادی، برای خارج شدن از روستاهای کوهستانی خود و وارد شدن به شهرهای لاذقیه و طرطوس واهمه داشتند و اگر سلسله جبال علویین نبود شاید امروز به غیر از نامی از آن‌ها، اثر دیگری باقی نمانده بود.


علوی‌ها از طوایف اسلامی و از نظر مذهب شناسی از فرق امامیه محسوب می‌شوند و علت تسمیه‌ی آن‌ها به علوی، علاقه‌ی خاص این فرقه به حضرت «علی علیه‌السلام» می‌باشد. علوی‌ها در اثر فشارهای وارده بر آن‌ها و کوچ‌های اجباری، به تدریج برخی عقائدشان تغییر کرده و حتی بعضا خرافات نیز در باورهایشان رسوخ کرده‌ است.


در حال حاضر بیش از 17 درصد جمعیت سوریه را علوی‌ها تشکیل می‌دهند و اکثر مناصب بالای حکومتی، نظامی و امنیتی را در اختیار دارند. به ویژه ‌آن‌که شخص اول حکومت در این کشور که در راس حزب بعث نیز قرار دارد، علوی مذهب است.


چرایی تلاش آل سعود برای ایجاد تقابل مذهبی در منطقه، به ویژه در سوریه، به عوامل زیر باز می‌گردد:


الف) عدم موفقیت عربستان برای دولت‌سازی در عراق و لبنان

ب) برتری استراتژیک محور ایران و مقاومت اسلامی در جنگ محورها (پیروزی در جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه)

ج) عینی‌تر شدن این برتری، پس از وقوع بیداری اسلامی در خاورمیانه و آفریقای عربی

د) شعله ور شدن قیام اسلامی در بحرین، یمن و استان‌های شرقی عربستان

بنابراین ناآرامی‌های اخیر سوریه با پشتیبانی آمریکا و ناتو، حمایت‌های مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و تحرکات دیپلماتیک ترکیه آغاز گردیده ‌است و هدف از آن تضعیف محور مقاومت اسلامی‌، مهار جمهوری اسلامی ایران و در نهایت ایجاد توازن استراتژیک برای محور آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از وقوع بیداری اسلامی در منطقه می‌باشد.


پشت پرده معارضه در سوریه

به‌ اجمال می‌توان معارضین مطرح سوریه را به سه جریان تقسیم نمود. سلفی‌ها، اخوان المسلمین سوریه و جریان سکولار و لیبرال. سلفی‌ها لایه‌ی ‌اول معارضه در سوریه می‌باشند که عامل خشونت و کشتار در شهر‌های ناآرام سوریه محسوب می‌گردند. این جریان که فاقد بدنه‌ی ‌اجتماعی است توسط یک روحانی سلفی-سوری مقیم عربستان به نام «شیخ عدنان العرعور» رهبری می‌شود. سلفی‌ها از سوی عربستان، جریان المستقبل لبنان و اردن حمایت مالی و تسلیحاتی می‌شوند.

اخوان المسلمین سوریه به رهبری «البیانونی» نیز طیف دیگری از جریان معارضه سوریه ‌است که نسبت به دو لایه‌ی دیگر، از پایگاه ‌اجتماعی بیش‌تری برخوردار می‌باشد. این جریان در حوادث اخیر از سوی ترکیه حمایت می‌گردد و تاکنون چهار کنفرانس را در شهر‌های ترکیه برگزار نموده ‌است.

حزب عدالت و توسعه با حمایت از اخوان سوریه، عملا این جریان را به کارت بازی خود برای پیروزی در انتخابات اخیر ترکیه تبدیل کرد.

قطروترکیه مخالفان سوری راتجهیز می کنند


سومین لایه ‌از جریان معارض در سوریه، سکولارها و لیبرال‌ها می‌باشند که در میان آنها «عبد الحلیم خدام» که چند سال پیش از حزب بعث جدا شده و به ‌اپوزیسیون پیوست از شاخص‌ترین عناصر این دسته می‌باشد. این جریان که ‌از گروه‌ها، احزاب و دسته‌جات متعدد غربگرا تشکیل شده، فاقد پایگاه ‌اجتماعی در میان مردم سوریه ‌است و تنها در میان برخی از به‌اصطلاح روشنفکران حامیانی دارد. به صورت مشخص فرانسه و برخی از کشورهای اروپایی، از این جریان حمایت می‌نمایند.

سناریوی بی‌ثبات‌سازی و براندازی دولت بشاراسد، از روی مدل لیبی شبیه‌سازی شده بود. بر اساس اعلام منابع اطلاعاتی، عربستان دو میلیارد دلار برای موفقیت این سناریو اختصاص داده بود که به کمک اردن و جریان المستقبل(سعد حریری) مقادیر قابل ملاحظه‌ای سلاح وارد برخی از شهرهای سوریه، به‌ویژه حماه نمود.

بی‌ثبات‌سازی سوریه با هدایت آمریکا و سرویس اطلاعاتی برخی از کشورهای اروپایی برنامه‌ریزی گردید که رفت‌و‌آمدهای سفیران کشورهای غربی به‌ویژه دیپلمات‌های آمریکایی و فرانسوی به «حماه» یک ماه قبل از کلید خورد این سناریو موید این موضوع می‌باشد.

در سناریو براندازی دولت بشار اسد و علوی‌ها پیش بینی شده بود که سلفی‌های مسلح، با ایجاد درگیری مسلحانه، زمینه‌های کشتار را در «حماه» و دیگر شهرهای سوریه ‌ایجاد نمایند و با تسخیر «جسر الشغور» و «حماه»، در مدل شبیه‌سازی‌شده با وقایع لیبی، آنجا را به «بنغازی» دیگری تبدیل نمایند.

بنابر اطلاع، در فاز دوم این سناریو، ناتو به بهانه‌ی کشتار مردم «حماه» و «جسر الشغور»، مجوز اقدام نظامی را از سوی شورای امنیت دریافت می‌کرد و همانند لیبی وارد عمل می‌گردید.

در مرحله‌ی سوم سناریوی بی‌ثبات‌سازی و براندازی سوریه، جریان‌های سکولار و اخوانی‌ها با حمایت ترکیه، فرانسه و ... با ایجاد شورای انتقالی، زمینه را برای تغییر ساختار و به‌دست گرفتن قدرت در سوریه فراهم می‌نمودند.


سناریو براندازی دولت بشار اسد به دلیل افشاء نقش عوامل پشت پرده‌ آن، انزجار آحاد مردم این کشور از طراحان و عاملان و هم‌چنین حمایت از رییس‌جمهور سوریه، ‌انجام عملیات مقابله توسط ارتش و نیروهای امنیتی و دستگیری معارضین، در عمل نتوانست مدل لیبی را در سوریه، شبیه‌سازی کند.

پس از شکست مرحله‌ی نظامی، سناریو بی‌ثبات‌سازی سوریه، ‌اکنون به فاز جنگ روانی رسانه‌ای و اعمال فشارهای سیاسی و محدودیت‌های اقتصادی منتقل شده‌ است.

چشم انداز وضعیت آینده سوریه

دولت بشار اسد با سرعت بخشیدن به ‌اصلاحات سیاسی واجتماعی، توجیه و همراه‌سازی اکراد، عشایر و اقلیت‌های مذهبی و تعامل با اهل سنت و همچنین ایجاد فضای باز رسانه‌ای ، چشم‌انداز امنیتی این کشور را امیدوار کننده نموده ‌است.

ضمن آن‌که معارضین سوریه نیز با مشارکت در سناریوی مشترک کشورهای محور آمریکا و رژیم صهیونیستی، تا حدود خیلی زیادی برگ‌های خود را نزد افکار عمومی این کشور سوزاندند بنابراین به نظر می‌رسد پس از شکست فاز نظامی و راهبرد تغییر ساختار در سوریه، محور آمریکا و رژیم صهیونیستی، ناگزیر جنگ روانی منطقه‌ای و بین‌المللی را علیه دولت بشار اسد تشدید نماید و با افزایش فشارهای سیاسی و اعمال محدودیت‌های اقتصادی، راهبرد تغییر رفتار دولت سوریه را پیگیری کند.


حسن ختام این نوشتار فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌باشد. ایشان در 9/4/90 طی بیاناتی در دیدار با مسوولین، پیرامون ناآرامی‌های سوریه فرمودند: «آمریکایی‌ها با تلاش برای شبیه‌سازی حوادث مصر، تونس، یمن و لیبی در سوریه، سعی می‌کنند این کشور را که در خط مقاومت قرار دارد، دچار مشکل کنند. اما ماهیت حوادث سوریه با ماهیت حوادث دیگر کشورهای منطقه متفاوت است.

جوهره‌ی بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی است. اما درحوادث سوریه، دست آمریکا و اسراییل آشکار است و منطق و معیار ما ملت ایران این است که هر جا به نفع آمریکا و صهیونیست‌ها شعار داده شود، حرکت، انحرافی است.»

منبع:

گروه بین الملل برهان/ رضا سراج

http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1927

----------------------------------

هشت ماه است که سوریه دستخوش رویدادهای تنش آمیزی شده است اما اخیراً شیب کنش واکنش های جهانی نسبت به حکومت «بشّار اسد» حالتی نمایی و سرسام آور به خود گرفته است: قطعنامه علیه سوریه و وتوی آن توسط روسیه، پرونده سه گانه ایران در سازمان ملل،  تعلیق عضویت سوریه از اتحادیه عرب، تهدید ایران به حمله نظامی، حضور پُر رنگ روسیه در دفاع از ایران و سوریه و ... همه این سئوال را به ذهن تداعی می کند که "واقعاً چه خبر است؟". برای پاسخ ابتدا باید دید در سوریه چه اتفاقاتی در حال رخدادن است: انقلاب یا ناآرامی برنامه مند؟ آنچه هر تحلیلگر منصفی را به نا آرامی ها در سوریه مشکوک می کند این است که اسناد غیر قابل انکاری که حتی از سوی رسانه های غربی نیز افشاء شده؛ نشان می دهند آنچه از آن به "نابسامانی در خانه اسد" یاد می شود یک طرح نظام مند، متعلق به شبکه استکبار جهانی است. بنابراین در این مقاله در پنج پرده به هم تنیده با نگرشی خطی به موشکافی حول مسائل مربوط به سوریه پرداخته خواهد شد.

پرده اول: عملیات "نیلوفر آبی"

مجموعه های ماسونی که پشت پرده تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های کلان تمدن غرب حضور دارند سالها آرزوی خاورمیانه بزرگ را در سر می پروراندند. در رأس آنان ایالات متحده آمریکا و رژیم غاصب قدس چندین بار بصورت رسمی از این طرح بزرگ نام بردند؛ طرحی که بر مبنای آن قرار بود با چندین سایسپیکوی جدید و زنجیره ای در خاورمیانه فعلی قدرت های اسلامی و عربی منطقه خُرد و خُردتر شوند و در پی حجم انبوهی از تعارضات ارضی، قومی و سیاسی تنها حاکم بلامُنازع خاورمیانه رژیم صهیونیستی باشد. اما عاملی که در راه عدم تحقق این طرح اصطکاک بالایی نشان می داد، محور مقاومت اسلامی با رأسیت: ایران اسلامی، سوریه، حزب الله لبنان و حماس؛ بود. لذا غرب چاره ای نمی دید جز از اینکه پاره پاره شدن اقالیم خاورمیانه را از سردمداران مقاومت آغاز نماید. در همین زمینه «نیلوفر آبی» نام عملیاتی اطلاعاتی- امنیتی است که از سال 1999 میلادی برای فروپاشی سوریه کلید خورد.

 

نقشه خاورمیانه بزرگ آمریکایی

1- اهداف عملیات: با همکاری ناتو، ترکیه و برخی کشورهای عربی باید سوریه به چند کشور کوچکتر تقسیم می شد و جنگ های طائفه ای گسترده ای رُخ می داد تا ماحصل این تحرکات نظامی چیزی نباشد جزء کاهش جمعیت مسلمانان در مناطق مرزی رژیم صهیونیستی با سوریه و اردن. با ایجاد جنگ های طائفه ای در منطقه «الساحل» میان طائفه های سه گانه مسیحی، سنّی و علوی دو امارت مستقل اسلامی در مناطق مختلف سوریه و سپس اردن شکل می گرفت که زمینه ساز جنگ افروزی میان دولت های کوچک شود و اسرائیل به عنوان تنها دولت دموکراتیک در میان آنها باقی بماند؛ بر این اساس باقیمانده فلسطینی های ساکن اراضی اشغالی به اردن، عراق و لبنان کوچ داده می شدند. با این عملیات و زنجیره های به هم پیوسته آن در لبنان و عراق، جمعیت مبارزان اسلامی به کمتر از سه میلیون نفر در همجواری با رژیم غاصب می رسید و حداقل تا 50 سال آتی هیچ تغییر اساسی در روند مردم شناسی خاورمیانه ایجاد نمی شد.

2- اجرای عملیات: «نیلوفر آبی» با اهداف پیش گفته با مشارکت بیش از 5000 سوری و 3000 غیرسوری عملیاتی می شد. اغلب این افراد از طریق سفارتخانه ها جذب می شدند بطور نمونه سفارت آمریکا در اقدامی عجیب از سال 1999 میلادی طیّ دو سال به اعطای مجوز اقامت در آمریکا به اتباع سوری دست زد و از سال 2004 قطر، لبنان، اردن، عربستان سعودی و امارات تعدادی مزدور از میان سوری ها جذب کردند. عملیات را 18 کلید امنیتی آمریکایی در خاک سوریه اداره می کردند و افسران ارشد از امارات و اردن، چند مستشار صهیونیست و تعدادی افسران اروپایی نیز در روند فرماندهی این عملیات شرکت داشتند. برای پیشبرد عملیات یکی از پیشرفته ترین شبکه های ارتباط جاسوسی آمریکا در معرکه حضور داشت. بیش از 10 اتاق ستاد شامل بخش رسانه ای، نظامی، ارتباطاتی، شایعه پراکنی و جنگ الکترونیک تشکیل شده بود که در بیروت، اردن، دوحه، چند کشور اروپایی، تل آویو و در داخل بعضی کشتی های سیّار دریایی مستقر شده بودند.

3- کشف عملیات: در یکی از مراحل «نیلوفر آبی» یکی از کلیدهای امنیتی ناگهان از سوریه به امارات رفت و به جای فرماندهی عملیات باعث قطع ارتباط میان برخی از کلیدهای اساسی شد. در پی این خلأ بر اساس طرحی که برای انفجار در خطوط نفت، پالایشگاه و نیروگاه حرارتی شهر «بانیاس» طراحی شده بود؛ نیروهای امنیتی و الکترونیکی سوریه موفق شدند ارتباطات میان یک کشتی آلمانی و افراد محلی را شناسایی کرده و آنان را به کمین گاه نیروهای اطلاعاتی خود ببرند. آمریکایی ها با درک خطر، دستور توقف علیات و خروج از سوریه را صادر کردند اما در این زمان سازمان اطلاعات سوریه این پیام را مخابره کرد: "عملیات تمام شده است.". یک روز بعد از دستگیری این عده که یک مقام عالی رتبه موساد نیز در میان آنان بود، تلویزیون سوریه اعترافات یکی از این افراد را منتشر کرد. وی  خود را «وزیر دفاع امارت مستقل بانیاس» به حساب می آورد.

پرده دوم: توطئه بندر- فِلتمن

با حدوث بیداری اسلامی در منطقه اسلامی خاورمیانه و شاخ آفریقا خیلی ها از همان ابتدا فهمیدند با فروپاشی پایگاه های حسّاس سیاسی- دیپلماتیک نظام سلطه در مصر و لیبی بازگشت به توازن قوا به نفع آمریکا و اسرائیل در منطقه غیر قابل بازگشت است. «هِنری کسینجر» از بزرگترین نظریه پردازان سیاست خارجی کاخ سفید در دهه هفتاد میلادی یک جمله معروف دارد: «بدون مصر هیچ جنگی بین اعراب و اسرائیل اتفاق نمی افتد و بدون سوریه هیچ صلحی بین اعراب و اسرائیل رخ نمی دهد.». از وقتی مصر پیمان کمپ دیوید را پذیرفت و از جبهه ی مبارزه عربی بیرون کشید عملاً هیچ جنگی علیه اسرائیل بوجود نمی آمد زیرا مجموع قدرت نظامی اردن، سوریه و لبنان ضعیف تر از آن بود که بتواند مبارزه ای مستقل علیه اسرائیل را شکل دهد. هر چند این نظریه با پیروزی حماس و حزب الله در جنگ های 22 و 33 روزه نخ نما شده است با این حال همچنان داده مهمی برای تصمیم گیری در اتاق های فکر غرب است. به هر حال غرب لاجَرم با از کف دادن مصر به این می اندیشد که هر طور شده با بدست آوردن سوریه و یا خارج نمودنش از محور مقاومت وزن کشی سیاسی خود را تا حدودی به قبل از بیداری اسلامی شبیه نماید. ضمن اینکه برخی اخبار حاکی از آنند که در آخرین اجلاس «بیلدربرگ» بعنوان بالاترین گردهمایی سالیانه متنفذان سیاسی فراماسونر اراده نظام استکبار جهانی بر آن قرار گرفته که «بشّار اسد» و حامیان مقاومت چمدان های خود را از دمشق ببندند. با همه این تفاسیر این را هم باید افزود که مرزهای جنوبی رژیم صهیونسیتی بشدّت در اثر انقلاب مصر ناامن شده است لذا یا باید زودتر به صلح با محور مقاومت دست یافت یا آن را تضعیف نمود.

همینجا بود که در کنار کشف عملیات بی سابقه «نیلوفر آبی» در خاک سوریه طرح دیگری با بازداشت «بندر بن سلطان»، شاهزاده معروف سعودی در دمشق رمزگشایی شد. "نتالی پرتز هارئیل" با انتشار مقاله ای در روزنامه دانشگاه «حیفا» تأکید می کند: «با مشارکت اسرائیل جنگ روانی و تبلیغاتی علیه سوریه به راه افتاده که واحد جنگ روانی ارتش موسوم به "ملاط" آن را اداره می کند.». (شبکه جهانی العالم- 8/1/1390). قابل ذکر است که نقطه کانونی نا آرامی های «سوریه» مربوط می شود به منطقه ای بنام «درعا». بهتر است درباره ی «درعا» بیشتر دانست. «درعا» (به معنای دژ و با نام دوم: «سهل حوران») استانی است در جنوب سوریه که از شمال با استان «دمشق» و از جنوب با کشور پادشاهی «اردن» همسایه است. این استان حدود 916000 نفر جمعیت دارد که اکثراً سلفی هستند. هر چند همین چند نکته کافیست تا به رویدادهای «درعا» مشکوک شد اما باید دانست اواسط ماه مارس سال جاری میلادی (اواسط اسفند 1389 ه.ش) بود که یک میلیون پیامک سازماندهی شده برای مردم سوریه ارسال شد که در آن مردم را به شورش علیه حکومت مرکزی فرا می خواند. این پیامک ها همگی از پایگاهی در اسرائیل ارسال شده بودند. یک یا دو روز بعد چند صد نفر در مسجدی بنام «العمری» در «درعا» دست به تظاهرات زدند که در پی اضافه شدن تعدادی بیشتر با نیروهای امنیتی سوریه درگیر شدند.  همان روز یک پایگاه اینترنتی بنام «فلیکا» که مستقیماً از اسرائیل به روز می شود، فاش کرد «بندر بن سلطان» شاهزاده سعودی - شاهزاده و «دبیرکل شورای امنیت ملی عربستان سعودی» است که در گذشته ضمن تحصیل در غرب بعنوان سفیر این کشور در ایالات متحده آمریکا ایفای نقش می کرده است- به همراه «جفری فلتمن» معاون وزیر خارجه آمریکا در سال 2008 میلادی طرحی پیچیده با هزینه دو میلیارد دلار برای براندازی حکومت "اسد" ها تدارک دیده بودند. جالب اینکه "بندر" در 12 فوریه 2008 میلادی مقارن با حساسیت های تیم امنیتی سوریه بخاطر ترور شهید «العماد مغنیّه»، در فرودگاه دمشق در حالیکه لباس مبدّل به تن داشت دستگیر شده بود. وی آنروزها به اهدافش برای براندازی از درون حکومت «جمهوری عربی سوریه» اعتراف کرد.

پرده سوم: لیبیزاسیون سوریه و «عملیات نسیم دریا»

چندی قبل پایگاه خبری- تحلیلی «پریزن پلنت» به قلم «پاتریک هنینگسن» تحلیلگر «راشا تودی» نوشت: «غرب به رهبری "باراک اوباما" که سخنگوی روابط عمومی جهانی سازی به شمار می رود بی شک مدت ها سوریه را تحت نظر داشته است. آن چه مخاطبین رسانه های غربی اکنون انتظار دارند این است که اول رسانه ها در مورد "اسد" حکم کنند و سپس اقدامات تحریک آمیز بیشتری در درون سوریه و با حمایت غرب صورت بگیرد تا نظرات جامعه بین الملل را به سمت موارد زیر سوق دهد: 1- تحریم های بین المللی، 2- قطعنامه سازمان ملل، 3- اعلام منطقه پرواز ممنوع، 4- بمباران بلند مدت منطقه توسط ناتو، 5- تغییر حکومت. آمریکا، انگلیس و متحدان ائتلافی آنها اکنون از فرمول بالا برای تسلط بر کشورها استفاده می کنند. پس از زیاده روی آمریکا در عراق در سال ۲۰۰۳، این تکنیک قابل قبول دیپلماتیک اکنون به این شکل اجرا می شود ... همانند تکنیکی که در لیبی استفاده شد، در سوریه نیز ماشین روابط عمومی غرب این داستان را منتشر خواهد کرد که نیروهای «بشّار اسد» به روی حاضران در "اعتراضات مسالمت آمیز" آتش گشودند ... بار دیگر و طبق معمول، تقاضای «باراک اوباما» برای تحریم سوریه و کناره گیری «بشّار اسد» رئیس جمهور این کشور از قدرت؛ همگی بخشی از روند روابط عمومی و دیپلماتیکی است که هدف آن آماده کردن زمینه برای مداخله نظامی قریب الوقوع ناتو و یا یک گروه ائتلافی از کشورها در سوریه است.». و جالبتر است اگر بدانید آمریکا پیش تر نیروهای نظامیش را در اطراف سوریه جمع کرده و چند ماهی است که در قالب «عملیات نسیم دریا» در سال ۲۰۱۱ و عملیات های دیگر، مانورهایی را در این منطقه اجرا می کند. اخیراً هم اخباری مبنی بر اعزام بخشی از نیروهای آمریکایی از عراق به ترکیه را همه شنیدند.

پرده چهارم: گزارش اقلّیت

کُدهای مذکور بوضوح نشان می دهد نا آرامی های سوریه با تحرکات خارجی و در رأس آن با هدایت آمریکا و اسرائیل و همراهی متحدین منطقه ای و فرامنطقه ایشان شامل: عربستان سعودی، 14 مارسی های لبنان، اردن، قطر، امارات متحده عربی، ترکیه، فرانسه و ... جرقه خورده است. لیکن نگاه به قشرشناسی معارضان و موافقان دمشق خود پرده از واقعیت های مهم دیگری بر می دارد.

اول آنکه باید دانست از ابتدای شروع اعتراضات سازمان یافته، نا آرامی ها به سه استان «حُمص»، «حَماه» و «دَرعا» محدود شده است. نگاهی به پراکندگی جمعیت سوریه که براحتی قابل دسترسی است نشان می دهد مجموع جمعیت این سه استان کمی بیش از 20 درصد کل جمعیت کشور هدف است. این در حالیست که پر جمعیت ترین استان های سوریه شامل: ادلب، حلب و دمشق و شهرهای مهم شان نه تنها اغلب طعم اعتراض و راهپیمایی مردمی ضدحکومتی را نچشیده اند بلکه بیشتر شاهد تجمعات مردمی در حمایت از رئیس جمهوری عربی سوریه بوده اند.

دوم آنکه بسیاری از کارشناسان غربی و غیر غربی بر این نکته اذعان دارند که ارتش و سازمان های اطلاعاتی سوریه تا حدود خوبی توانسته اند از تسرّی لجام گسیخته اقدامات تروریستی و ضدامنیتی به دیگر نقاط کشور جلوگیری نمایند. چیزی که با شروع گفتگوهای موسوم به «اصلاحات ملّی» و بروز اقدامات وحشیانه توسط گروه های سلفی علیه مردم عادی در «درعا» بهتر و بیشتر مهارپذیر شد. با این وجود به اذعان برخی تحلیلگران تسلّط و آرامش روانی «بشّار اسد»ِ جوان در کنترل بحران؛ مقدمات سازش پذیری با غرب و رام شدن دولت سوریه در قبال توحّش اسرائیل را عملاً از بین برده است.

سوم آنکه معارضان سوری با ائتلافاتی که انجام داده اند به دو جبهه جداگانه تقسیم شده اند: «شورای همبستگی ملّی برای تغییرات دموکراتیک» (معارضان داخلی) و «شورای ملّی سوریه» (معارضان خارجی). نگاهی به خواسته ها و تاریخ شکل گیری دو جبهه فوق نشان از آن دارد که این دو؛ تفاوت های ماهوی بسیاری با هم دارند.

«شورای ملّی سوریه» که معاضه را در خارج سوریه رهبری می کند با صدور بیانیه تأسیس مورخه اکتبر ۲۰۱۱ رسماً شروع به فعالیت می کند. نکته اساسی درباره پیدایش شورای ملّی حاکی از غیر طبیعی بودن مسائل است. این مجموعه پس از چند اجلاس و نشست زنجیره ای در شهرهای آنتالیا، استانبول و آنکارای ترکیه، دوحه در قطر، بروکسلِ بلژیک و سان -ژرمنِ پاریس در فرانسه و تحت فشار رئوس مخالفان بین المللی مقاومت شامل: آمریکا، اتحادیه اروپا بویژه فرانسه، ترکیه، عربستان سعودی و قطر پایه گذاری شد. شورای ملّی مئتلف از سه جریان اصلی: اخوان المسلمین سوریه (حدود ۴ دهه مخالف دولت دمشق هستند و ضمن مشی مسلّحانه بصورت سنتی از سوی «شاه حسین» پادشاه فقید اردن، «صدام حسین الّتکریتی» و شیوخ عرب خلیج فارس حمایت می شدند.)، سلفی ها و «اعلامیه دمشق» (طرفدار غرب و عادی سازی روابط با «تل آویو») است. در این بین گروه های «اعلامیه دمشق» با گفتمان لیبرالی تحت حمایت فرانسه هستند و در عوض اخوانی ها  و سلفی های معارض زیر چتر عربستان، قطر و ترکیه هرکدام با گرفتن سهمی در رهبری جریان «شورای ملی سوریه» بطور مصلحتی متحد شده اند. عمده چهره های متنفذ این شورا سالیان درازی اروپانشین و کارمند مؤسسات بین المللی آمریکا در خاورمیانه بوده اند. «بسمه قضمانی» (سابقه کارمندی ۲۰ ساله در یکی از مؤسسات آمریکایی مروج دموکراسی در خاورمیان) بعنوان سخنگو و «برهان غلیون» (لائیک چپگرا با سابقه سه دهه تدریس در دانشگاه های فرانسه) در قامت ریاست شورا مشتی اند از خروار نمونه. در «شورای ملّی سوریه» احزاب، گروه ها و شخصیت های معارض دولت اسد گوناگونی حاضرند لیکن سهم اصلی متعلق به اخوان و «اعلامیه دمشق» است.

در مقابل «شورای همبستگی دموکراتیک» با رهبری معارضان داخلی رسماً مورخ ژوئن ۲۰۱۱ در دمشق اعلام موجودیت کرد. رهبران و فعالان همبستگی ملی اغلب از میان زندانیان سیاسی و ساکنان سوریه تشکیل می شوند و علیرغم اعضای «شورای ملّی سوریه» مزّه و مرارت اقدامات امنیتی- قضایی را چشیده اند. همبستگی ملّی از ۱۵ گروه و سازمان کردی، چپ گرا، ملی  و قومی عربی سازمان یافته که هسته مرکزی این جبهه ائتلافی را گروه «تجمع ملی دموکراتیک سوریه» تشکیل می دهد. این گروه حدود 30 سال پیش با باورهای ملّی- عربی و ناصرینه بعنوان معارض سنّتی دولت «حافظ و بشّار اسد» پا به میادین سیاست گذاشت. از این روی همبستگی ملّی در کل دارای جایگاه و حمایت سنّتی بخشی از سوری هاست.

هر قدر معارضان خارجی به رهبری شورای ملّی به دخالت بیگانگان، مشی مسلّحانه، هماهنگی با نهادهای فراکشوری و فرامنطقه ای، براندازی فوری اسد اصرار می ورزند؛ معارضان داخلی و در رأسش همبستگی ملّی با خشونت و ایجاد توطئه های طائفه ای، مداخله بیگانگان و مشی مسلّحانه علیه دولت مرکزی، سازش بر سر جولان و فلسطین مخالفند و ضمن دادن فرصت به "گفتگوهای اصلاحات ملّی اسد" قویّاً معتقدند مبارزات سیاسی و دموکراتیک بهترین راه حل برای دستیازی به "دولت مدنی دموکراتیک" در سوریه است.

چهارم آنکه نباید این را نادیده گرفت که اکثریت سوری ها در مورد سرنوشت فلسطین، جولان و مداخلات صهیونیست ها در لبنان و بحث خلع سلاح حزب ا... لبنان با اصول حکومت «اسد» ها از حیث ایدئولوژیک و بنیادین همگرایی دارند.

واقعیات بالا اذعان می کنند حکومت اسد توانسته تا حدود مناسبی در مقابله با تهدیدات برنامه مند خارجی که سر از خاک سوریه درآورده؛ این عملیات ها و پروژه ها را مهار و کنترل کند؛ با این همه دلیلی پیدا نمی شود که غرب از پیریزی روند هجمه به محور مقاومت کوتاه بیاید. چندی پیش «حسنین هیکل» روزنامه نگار و تحلیل گر معروف عرب در برابر اتفاقات سوریه چنین عنوان کرد که "نا آرامی ها در سوریه انقلاب نیست و برای مهار ایران طرّاحی شده است.". شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که برای غرب هجمه به محور مقاومت در منطقه به معنای تزلزل ایران یا سوریه است. از نگاه استراتژیست های آمریکا در حال حاضر با حکمفرمایی شرایط خاصّ سیاسی- اجتماعی بر کشورهای اسلامی؛ زدن ایران = زدن سوریه است. از این جهت به نظر می رسد فشارها و پدیده های مربوط به این دو کشور در ماه اخیر و آینده قرابت بیشتری به هم یابند و نظام بین الملل با پدیده ای به نام "جمع اثر سوریران" مواجه گردد.

پرده پنجم: سوریران رو مهار کُن

همزمان با ناکامی های اقدامات بین المللی در کنترل اسد چندین اتفاق مهم بصورت سلسله واری ایجاد شد: پرونده سه گانه ایران در مجامع بین المللی، تهدید ایران به حمله نظامی، تعلیق عضویت سوریه از اتحادیه عرب، درخواست اعزام ناظر خارجی به سوریه توسط اتحادیه عرب، شروع فعالیت «ارتش آزادی بخش سوریه: گردان های معاویه بن ابی سفیان (لعنه ا... علیه)»، اعزام بخشی از نیروهای نظامی آمریکا از عراق به ترکیه، خبر حضور قریب الوقوع ناوگان دریایی روسیه در آبهای سرزمینی سوریه، دفاع سنگین روسیه از پرونده هسته ای ایران. با مجموعه ای از داده ها، اطلاعات و تحلیل ها فرضیه ای با احتمال ثبوت بالا فرض می شود که طبق آن تمدن غرب بدنبال ایجاد یک جنگ سودآور در خاورمیانه است؛ جنگی که برخی تئوریسین ها از آن با نام «جنگ 2012» یاد می کنند. چه 2012 باشد چه نباشد، ایالات متحده و متحدان مشترک المنافعش راهی جز به هم زدن زمین تقابل نرم به تقابل نیمه سخت و آنگاه سخت ندارند؛ تقابلی که شاید با حضور متحدین منطقه ای غرب صورت پذیرد نه ورود مستقیم کشورهای غربی.

با تمام آنچه گفته شد به نظر می رسد آمریکا سعی کرده با عَلم کردن پرونده سه گانه ایران (ائتلاف سرخ، هسته ای، حقوق بشر) در سازمان ملل و همزمان به بازی آوردن اتحادیه عرب برای باز کردن پای خارجیان به قائله سوریه به دو هدف عُمده دست یازد:

اولین برداشت مربوط می شود به نقش ژئواستراتژیک جمهوری اسلامی ایران. نقشی که به رهبری و فکرسازی مسلمانان انقلابی و اسلامگرای خاورمیانه مربوط می شود. بر این اساس اگر غرب بتواند ایران را مرعوب خود کند و باصطلاح "استاد شمشیرش را غلاف کند؛ شاگردان نیز خواهند نشست."

دومین برداشت این است که غرب می خواهد مقدمات مداخله خارجی در سوریه را فراهم می آورد چرا که طراحی های اخیر توسط دولت اسد تا حدودی کنترل شده است. آغاز به فعالیت معارضه «ارتش آزادی بخش سوریه» و سخن از ایجاد تحریم ها علیه سوریه توسط ترکیه و اتحادیه عرب مصداق معیّنی از همین استراتژی می تواند قلمداد شود. از این جهت چون اساساً روسیه جزء اتاق فکرهای تصمیم ساز غرب در کنترل جهان نیست (مانند بیلدربرگ) و از آنروی که روسیه نقشی اساسی در معادلات خاورمیانه دارد؛ لذا راه حل آن است که «جمهوری فدرال روسیه» را درباره جمهوری اسلامی ایران یا جمهوری عربی سوریه به تسامح کشاند.

روسیه و چین نشان داده اند در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران و همپیمانان استراتژیک- ایدئولوژیکش فقط تا جایی همراه نگاه ایرانند که منافعشان تضمین و حداکثر شود. چندی پیش چین و روسیه در قبال پیش نویس قطعنامه ضد سوری در شورای امنیت ایستادند و امروز در برابر به بار نشستن پرونده سه گام جمهوری اسلامی از خود موضع قطعی نشان دادند. روسیه برای اولین بار در تاریخ تشکیل I.A.E.A (آژانس بین المللی انرژی هسته ای) بصورت رسمی بیانیه صادر کرد و از غیر منصفانه بودن گزارش دبیرکل آژانس سخن گفت، برای اولین بار از دبیرکل آژانس در رابطه با فعالیت هایش تشکر نشد و البته برای بار اول از شروع پرونده هسته ای ایران، هم از ایران و هم از آژانس خواسته شده تا با هم همکاری کنند (در گذشته فقط همکاری به ایران توصیه می شد.). همزمان با شایعه سازی ها حول شروع حمله نظامی به جمهوری اسلامی و اخراج سوریه از اتحادیه عرب؛ روسیه چنگ و دندانهای نظامی خویش را نشان داده است. باید دانست روسیه نمی خواهد چیزی که در مورد لیبی اتفاق افتاد و منافع احتمالی روسیه از جنگ با لیبی نادیده گرفته شد اینبار در مورد ایران یا سوریه اتفاق بیفتد. لذا به نظر می آید که آمریکا می خواهد هزینه دفاع از "سوریران" را یکی در میان برای چین و روسیه بالا ببرد تا بالاخره یک توافق جهانی یا حداقل عدم رویارویی روسیه با غرب بر سر حمله به سوریران حاصل شود. غرب می خواهد این بازی رفت و برگشتی را آنقدر ادامه دهد تا ضمن چانه زنی و لابی گری با طرف روسی و چینی؛ هزینه همراهیشان با سوریران را آنچنان فزاینده کنند که عطای حمایت از ایران به لقایش بچربد.

می توان اثبات نمود زنجیره توطئه های اخیر غرب علیه محور مقاومت نه از روی قدرت و پیش بودن تمدن اومانیستی غرب که از روی استیصال و احتضار تاریخی این نظام فکری- سیاسی در برابر انقلاب جهانی اسلام است. (رجوع شود به مقاله «مهدی محمّدی»، کیهان، 28/8/90) پس به اعم مسئولان و کارگزاران جمهوری اسلامی توصیه می شود ضمن فراموشی دعواهای زرگری و خاله زنکی به استقامت و اتحاد اسلامی بیندیشند و چنان بنیان مرصوصی را ایجاد کنند که رشته بافته دشمن خونخوار به خروش غیرت نظام اسلامی و در صدر آن رهبر شجاع انقلاب اسلامی به مصداق عقب نشینی اخیرشان چون پنبه از هم بپاشد.

منبع:

هفته نامه 9 دی



نظرات 1 + ارسال نظر
nasha دوشنبه 21 آذر 1390 ساعت 23:04

سلام دوست عزیزم
من همیشه با همه رو راست هستم.دوست دارم که جوابتون رو به من ایمیل کنید . ممنون/
اول اینکه من این مطلب «رویارویی با قدرت های شیطانی» شما رو کامل نخوندم. اما می خواهم بدونم که دقیقا نظر شما چیست و شما چه کسانی را یا چه گروهی را گروه شیطانی می دانید؟ و دلیل آن چیست؟
دوم :آیا شما با کشتن افراد و مردم کشورتان موافق هستید؟ مثلا اگر پسر یا دختر همسایه تان را که سالها با آنها هم بازی بودید ، با آنها به مدرسه رفتید و به قول قدیمی ها استخان ترکاندید جلوی چشمانتان با گلوله به شهادت برسانند خوشحال می شوید و به نیر انداز جایزه می دهید؟
سوم : فکر می کنید اگر حضرت مهدی ظهور کند در کدام دسته قرار خواهید گرفت؟
با تشکر . ناشا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد