آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال
آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

احادیث محرم و ظهور - روز تاسوعا

احادیث روزهای تاسوعا و عاشورا را حتما بخوانید

وقتی که آن سیصد و سیزده نفر آنجا جمع می شوند مردی از آل محمّد(ص) می گوید که این مکۀ معظّمه شهری است که اهل آن بدکار و ستمگرند. سپس حضرت و همراهانش که سیصد و سیزده نفرند در مکه قیام می کنند و در میان رکن و مقام در حالی که وزیرش نزد اوست و عهدنامه و پرچم و اسلحۀ رسول خدا(ص) را با خود دارد، با او بیعت می کنند. در آن حال منادی از آسمان به نام آن حضرت و ظهورش ندا می دهد به نوعی که همۀ اهل زمین آن را می شنوند که می گوید: نام او نام پیغمبر شماست. اگر اینها به شما مشتبه شوند پس مشتبه نشوید صدای که از آسمان به نام و امر ظهور او می رسد.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


جابر جعفی از امام باقر(ع) روایت نموده که آن حضرت(ع) فرمود: در جای خود بنشین و دست و پای خود را هیچ تکان مده، تا اینکه در سالی ببینی آن علامتهایی را که برای تو ذکر می کنم: هنگامی که دیدی نداکننده ای در دمشق ندا می کند و شهری از شهرهای آن به زمین فرو می رود و قدری از مسجد آنجا خراب می شود، وقتی که دیدی لشکر ترکان از دمشق گذشتند و هر آینه رو می آورند تا اینکه در جزیره فرود می آیند، سپس روم را می بینی که به سرزمین رمله فرود می آیند و این سال، سالی است که در همۀ بلاد عرب محاربه و جنگ و اختلاف واقع می گردد و اهل شام در این وقت با سه بیرق و پرچم به جنگ برمی خیزند: پرچم اصهب و پرچم ابقع و پرچم سفیانی. مضر همراه فرزندان دُم خر (بنی عباس) هستند و همراه سفیانی دایی های او از کلب هستند، در این جنگها سفیانی با همراهانش بر فرزندان دُم خر (بنی عباس) پیروز می شوند و به گونه ای با آنها برخورد می کند و آنها را می کشد که تا آن روز چنان قتل و کشتاری واقع نشده است و همچنین مردی از فرزندان دُم خر (بنی عباس) با جمعیت و استعداد از دمشق می رسد، پس سفیانی او را با جمعیتش به گونه ای که مانند آن هرگز واقع نشده، به قتل می رساند، و همین قصه است تأویل قول خدای تعالی که می فرماید: ((و آن گروهها در میان خود دچار اختلاف شدند، پس وای بر کافران از شرّ حاضر شدن در روزی بزرگ)) [که روز جنگ سفیانی باشد].

سفیانی بر تمام مخالفان خود پیروز می شود و سپس برای او مقصدی باقی نمی ماند مگر آل محمّد(ص) و شیعیان او، پس لشکری به کوفه می فرستد. وقتی که به آنجا می رسند جماعتی از شیعۀ آل محمّد(ص) را می گیرند، پاره ای را می کشند و پاره ای دیگر را به دار می آویزند. در این حال لشکری از خراسان می آید و در کنار دجله منزل می کند و مرد ضعیفی از دوستان آل محمّد(ص) با اتباع خویش به محاربۀ لشکر سفیانی قیام می کند و در پشت کوفه با تابعانش مغلوب و کشته می گردد.

سفیانی لشکری به مدینه می فرستد و مردی را در آنجا می کشند و در این حال حضرت مهدی(ع) و منصور از آنجا می گریزند. لشکر سفیانی در مدینه بزرگ و کوچک آل محمّد(ص) را می گیرند و کسی را از ایشان نمی گذارند مگر اینکه آنها را محبوس می کنند. بعد از آن لشکری به دنبال حضرت مهدی(ع) و منصور می روند. دراین حال حضرت مهدی(ع) به سنّت موسی، ترسان و نگران، از مدینه بیرون می رود تا اینکه به مکۀ معظّمه وارد می شود و لشکر سفیانی هم از عقب او می روند تا اینکه در بیدا فرو می آیند. در آن حال زمین ایشان را فرو می برد و کسی از آنها نجات پیدا نمی کند مگر یک نفر برای خبر دادن جریان خسف لشکر سفیانی.

بعد از این، حضرت قائم(ع) در میان رکن و مقام می ایستد و نماز می گذارد و با وزیرش بر می گردد و می فرماید: ای گروه خلایق، ما از خدای تعالی نصرت و یاری می خواهیم تا اینکه بر کسانی که به ما ستم نمودند و حق ما را از ما گرفتند پیروز شویم و هر که در خصوص خدا با ما محاجه و گفتگو کند هر آینه ما نزدیک ترین خلایق هستیم به خدا... . ما و همۀ مسلمانان در این روز گواهی می دهیم به اینکه ما رانده و مظلوم شدیم و از اموال و از اهل و دیار خود بیرون رانده شدیم و مقهور و مغلوب گردیدیم. آگاه باشید که ما از امروز از خدای تعالی و از مسلمانان یاری می خواهیم.

امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند یاد می کنم هر آینه در آن حال سیصد و سیزده مرد و پنجاه زن مانند پاره های ابر پاییزی از پی یکدیگر می آیند و در مکۀ معظّمه در غیر موسم حج جمع می شوند، و همین است مضمون آیۀ شریفه که می فرماید: ((در هر جا باشید خدای تعالی شما را می آورد و در یک جا جمع می کند، زیرا خداوند بر همه چیز قادر تواناست)).

وقتی که آن سیصد و سیزده نفر آنجا جمع می شوند مردی از آل محمّد(ص) می گوید که این مکۀ معظّمه شهری است که اهل آن بدکار و ستمگرند. سپس حضرت و همراهانش که سیصد و سیزده نفرند در مکه قیام می کنند و در میان رکن و مقام در حالی که وزیرش نزد اوست و عهدنامه و پرچم و اسلحۀ رسول خدا(ص) را با خود دارد، با او بیعت می کنند. در آن حال منادی از آسمان به نام آن حضرت و ظهورش ندا می دهد به نوعی که همۀ اهل زمین آن را می شنوند که می گوید: نام او نام پیغمبر شماست. اگر اینها به شما مشتبه شوند پس مشتبه نشوید صدای که از آسمان به نام و امر ظهور او می رسد.

پس هرگاه مردی از آل محمّد(ص) خارج شد که همراه او سیصد و سیزده نفرد مرد بود و پرچم رسول خدا(ص) با ایشان بود تبعیت کن، که آن حضرت به عزم مدینه از مکه بیرون می آید تا اینکه به بیدا رسند و آن بیابانی است در بین مکه و مدینه. در آنجا گوید که این بیابان مکان قومی است که ایشان را فرا خواهد کشید، چنانکه خداوند می فرماید: ((آیا کسانی که به مکر و حیله کارهای بد کردند در امن شدند از اینکه زمین ایشان را فرو برد، یا اینکه عذاب به سراغ ایشان بیاید از جایی که ندانند، یا اینکه عذاب خدا ایشان را بگیرد در حالی که به کارهای خودشان مشغولند؟))

پس وقتی که به مدینه می رسد محمّد بن شجری را مانند حضرت یوسف(ع) از زندان بیرون می آورد. بعد از آن به کوفه می آید و ماندن حضرت در آنجا هر قدری که خدا خواسته باشد طول می کشد تا اینکه بر اوضاع مسلط می شود. بعد از آن با اصحاب خود به عذرا می آید در حالتی که جمع کثیری به او ملحق شده اند و سفیانی آن روز در وادی رمله است. پس این دو لشکر به هم می رسند و آن روز، روز تغییر و تبدیل است، چنانکه جماعتی که از شیعۀ آل محمّد(ص) در نزد سفیانی هستند درآن روز به خدمت آن حضرت می آیند و کسانی که از شیعۀ سفیانی هستند در لشکر آن حضرت هستند به سفیانی ملحق می شوند. پس آن روز، روز تبدیل است.

امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: سفیانی و اتباعش همگی در این روز کشته می شوند و از آنها حتی یک نفر باقی نمی ماند که خبر کشتگان را ببرد، و نا امید در این روز کسی است که غنیمت و اموال قبیلۀ کلب که قبیلۀ خالهای سفیانی است محروم شود. بعد از این قضیّه حضرت به کوفه تشریف می آورد و مسکنش آنجاست.


بحار ج52، ص222

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد