آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال
آخرالزّمان

آخرالزّمان

آخرالزمان - علائم آخرالزمان و ظهور قائم - مهدویت- مبارزه با صهیونیسم جهانی - شناخت شیطان ودجال

نقش ولی عصر(عج)درعالم هستی به عنوان ولی تکوینی/بخش پایانی

بازگو نمودن این تشرفات، موجبات تقویت ایمان در شیعیان و حتی معتقدان به سایر مذاهب دیگر شده است. از طرفی پشتوانۀ بسیار محکمی است تا در شدائد و گرفتاری‌های زندگی، به آن منبع قدرت الهی متوسل شده و با خاطری آسوده از توجه حجت خدا، در رفع آن‌ها کوشیده و نا امید نگردند و بیش از پیش به تقویت ایمان خویش بپردازند و از مسیر حق دور نشوند.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید


مشاهده بخش‌های قبلی



‌و.    امکان ارتباط مستقیم و حضوری؛
در این‌گونه ارتباطات شخص عارف و آگاه به مقام امام (علیه‌السلام)، با توجه به نیازی که برای درک معارف اهل بیت در خود احساس می‌کند، خود را در مسیری قرار می‌دهد که موجبات رضایت و خشنودی خداوند و پیامبر و اهل بیت ایشان را فراهم سازد و مشکلات علمی و دنیایی خویش را به این وسیله مرتفع نماید.
داستان تشرفات و توسلاتی که در کتاب برکات ولی عصر (عج) آمده، مؤید کاملی بر این مطلب است.
بازگو نمودن این تشرفات، موجبات تقویت ایمان در شیعیان و حتی معتقدان به سایر مذاهب دیگر شده است. از طرفی پشتوانۀ بسیار محکمی است تا در شدائد و گرفتاری‌های زندگی، به آن منبع قدرت الهی متوسل شده و با خاطری آسوده از توجه حجت خدا، در رفع آن‌ها کوشیده و نا امید نگردند و بیش از پیش به تقویت ایمان خویش بپردازند و از مسیر حق دور نشوند.
این اعتقاد تأثیرات روحی و روانی فراوانی به ارمغان می‌آورد و به قول نویسندۀ کتاب برکات ولی عصر، مداومت بر خواندن تنها یک هفته از این تشرفات و توسلات، زندگی را متحول ساخته و شما نیز می‌توانید تاثیرات شگرف آن‌را در زندگی خود مشاهده کنید.
قاضی نورالله شوشتری می‌گوید:
"بین اهل ایمان معروف است که یکی از علماء اهل سنت که در بعضی از فنون علمی، استادِ علامه حلّی رحمه الله علیه بود، کتابی در رد مذهب شیعۀ امامیه نوشته بود و در مجالس و محافل آن‌را برای مردم می‌خواند و آنان‌را گمراه می‌ساخت. ولی از ترس این‌که مبادا کسی از علماء شیعه، کتاب او را رد نماید آن‌را به کسی نمی‌داد تا از آن نسخه‌ای برندارند.
علامه حلی همیشه به دنبال راهی بود تا کتاب را به دست آورد و ردّی بر علیه آن بنویسد. ناگزیر رابطۀ استاد و شاگردی را وسیله قرار داد و از عالم خواست که کتاب را به او امانت دهد.
استاد چون نمی‌خواست دست رد به سینۀ علامه بزند به او گفت: من سوگند یاد کرده‌ام که این کتاب را بیشتر از یک شب، پیش کسی نگذارم.
مرحوم علامه همان مدت را غنیمت شمرد، کتاب را گرفت و به خانه برد تا در آن شب، تا جایی که می‌تواند از آن نسخه بردارد. وقتی به نوشتن مشغول شد و شب به نیمه رسید، خواب بر او غلبه کرد. در همان لحظه حضرت ولی عصر (عج) حاضر شدند و به او فرمودند:
" کتاب را به من واگذار و تو بخواب"
علامه خوابید. وقتی از خواب بیدار شد، دید نسخۀ کتاب به کرامت و لطف ولی عصر تمام شده است.
در کتاب قصص العلماء این داستان این‌گونه نقل شده که در حال نسخه برداری، قلم از دست علامه افتاد و ایشان به خواب رفت. وقتی صبح شد و وضع را چنان دید، اندوهناک شد. اما وقتی کتاب را ملاحظه کرد، تمام کتاب نوشته شده بود و در آخر آن نسخه، چنین نوشته شده بود: "کتبه محمدبن الحسن العسگری، صاحب الزمان"
علامه فهمید که حضرت تشریف آوردند و کتاب را با دست مبارک خویش تمام کرده‌اند.


‌ز.    امکان ارتباط غیرمستقیم؛
در این‌گونه موارد حضرت ولی عصر (عج) از طریق نامه یا توقیع شریف، شیعیان را در مسائل و مشکلات راهنمایی می‌نمایند.
شیخ مفید از بزرگترین و جامع‌ترین دانشمندان شیعه تحت ولایت و عنایت ویژۀ امام زمان (عج) مدت 30 سال عهده‌دار سرپرستی و زعامت شیعیان بود. برخی معتقدند که در این مدت، 30 نامه و توقیع شریف از جانب امام عصر(عج) به افتخار شیخ مفید (اعلی الله مقامه الشریف) صادر شده است.
ویژگی بارز این اسوۀ مهدی یاوری، دل‌بستگی شدید به اهل بیت علیهم‌السلام و تلاش شبانه روزی برای احیاء فرهنگ ایشان از طریق تدریس ، تبلیغ و تألیف کتاب‌های متعدد، همراه با ورع و تقوا و پارسایی اعجاب انگیز اوست.
در یکی از این توقیعات، حضرت خطاب به شیخ مفید فرمودند:
"سلام بر تو، ای یاوری که در دین خالصی و همه چیز را با یقین کاملی که داری، به ما اختصاص داده‌ای.
این خبر را به تو می‌دهیم – خدا برای یاری حق همیشه توفیقت دهد و پاداش تو را به خاطر این‌که صادقانه از طرف ما سخن می‌گویی، زیاد کند – که خدا به ما اذن داده، تا تو را با نوشتن این نامه مفتخر کنیم و برای رساندن بعضی از امور به دوستان‌مان که نزد تو هستند، موظف نماییم. خدا آنان را به سبب طاعت‌شان عزیز فرماید و با مراعات و پاسداری آنان، امور مهم زندگی‌شان را تأمین نماید.
پس آن‌چه می‌گویم بدان و آن‌را طبق دستورالعملی که می‌دهم، به افراد مورد اعتماد برسان.
اما از اوضاع شما، آگاهی کامل داریم و هیچ کدام از حالاتتان بر ما پنهان نیست و از لغزش‌هایتان اطلاع داریم. از آن زمانی که خیلی از شما، با آن‌چه گذشتگان صالحتان از آن دوری می‌کردند، تمایل پیدا کردید و آن عهدی که خدا از ایشان گرفته بود، پشت سر انداختید. گویا از هیچ چیز خبر ندارید.
به راستی ما از مراعات حال شما دست برنمی‌داریم و یاد شما را فراموش نمی‌کنیم. اگر غیر از این بود بلاها بر شما نازل می‌شد و دشمنان شما را ریشه کن می‌کردند. پس تقوای الهی را رعایت کنید و با اطاعت خدا، ما را در درمان فتنه‌ای که به شما رو آورده است، یاری کنید. فتنه‌ای که در آن بدکاران می‌لغزند و صالحان محفوظ می‌مانند و این فتنه، علامت نزدیک شدن حرکت ما و جداشدن بد و نیک شما از یکدیگر، بواسطۀ عمل کردن و نکردن به دستورات ماست.
﴿وَ اللهُ مُتِمّ نُورِهِ وَلَو کَرِهَ المُشرِکُون﴾
و خداوند نور خود را (عظمت اهل بیت را) تماما ظاهر کند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند."
آن‌چه در این نامه و بیانات گهربار حضرت ولی عصر (عج) جلب توجه می‌نماید، خطابی است که در ابتدای این نامه به شیخ مفید دارند، آن‌جا که می‌فرمایند:
"به برادر محکم و استوارم و دوستم که به راه راست هدایت شده، جناب شیخ مفید، خداوند همیشه عزتش دهد.
از طرف کسی که خدایتعالی ولایت خود را به او سپرده و از مخلوقات برای او پیمان گرفته است."
حضرت سفارش مهمی که برای تمام شیعیان و محبین خود داشتند، در این نامه این‌گونه بیان می‌دارندکه:
"پس هر کدام از شماها باید کاری کند که به محبت ما نزدیک شود و از کاری که ما را ناراحت می‌کند و به غضب در می‌آورد، اجتناب نماید. زیرا خداوند مردگان را به طور ناگهانی زنده می‌کند، در آن وقتی که توبه کردن فایده‌ای ندارد و پشیمانی از کارهای بد سودی نبخشد."
زندگی سراسر برکت شیخ مفید که مقرون به دعای خاص حضرت ولی عصر شده بود، به هنگام رحلت ایشان نمایان گشت. یادگاری که حضرت برای او به ارمغان گذاشت و بر سر مزار او حک شد، تکمیل این محبت و دوستی بی شائبه است.
حضرت ولی عصر ارواحنا فداه حق ولایت و محبت خویش را ادا کرده و اشعاری در رثای فقدان این عالم بزرگ شیعه مرقوم فرمودند که بر روی سنگ قبر ایشان نوشته شد و مضمون آن، علاقه متقابل حضرت به این فقید وارسته را نشان می‌دهد.
‌ح.   نتیجه‌گیری؛
علت اطاعت کائنات و فرمانبرداری آن‌ها از پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام این است که آن‌ها نیز مطیع کامل خداوند هستند و لحظه‌ای سر از فرمان عبودیت و بندگی ذات احدیت برنداشته و به بالاترین مرتبۀ یقین رسیده‌اند. آن‌ها از دنیا وتعلقات آن دل بریده و عبد مطلق خدا شده‌اند و پس از طی کردن این مراحل بوده که از ناحیۀ خداوند متعال، صاحب اختیارات و اقتدار ویژه‌ای گردیده‌اند.
در حدیث قدسی آمده است:"عَبدِی اَطِعنِی حَتّی اَجعَلَکَ مِثلِی"
بندۀ من، مرا اطاعت کن تا تو را همانند خود کنم.
"یَا بَنی آدَم اَنَا اَقُولُ لِشَیءٍ کُن فَیَکُون، اَطِعنِی فِیمَا اَمَرتُکَ اَجعَلَکَ تَقُولُ لِشَیءٍ کُن فَیَکُون"
ای فرزند آدم! من به اشیاء امر می‌کنم، موجود می‌شوند، مرا در آنچه به تو امر کرده‌ام، اطاعت کن تا تو را به گونه‌ای قرار دهم تا به اشیاء امر کنی و موجود شوند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمۀ اطهار (علیهم‌السلام) همۀ فضائل و کمالات را در حد اعلی دارا هستند و به دلیل متخلق شدن به اخلاق الهی، تمام مخلوقات اعم از جاندار و غیر آن، تحت قدرت و اختیارشان می‌باشند. آن‌ها حجت خدا بر خلقند و خداوند هدایت انسان‌ها را به آن‌ها سپرده است و کسی که عهده‌دار هدایت انسان‌ها به سوی خالق متعال است، باید چنین امتیاز ویژه‌ای داشته باشد. این مطلب از قطعیات روایات است که هر کس حجت خدا بر خلق باشد، حق تصرف و توانایی و ولایت و سلطنت بر مخلوقات را داراست.
امت اسلامی این افتخار را داشت که با یازده تن از ائمه بزرگوار خویش زندگی کند و از محضر پر فیض آن‌ها بهره ببرد. اما با کمال تاسف از این نعمت الهی که در دستشان بود، تنها تعداد کمی استفادۀ صحیح بردند و به دلیل عدم استحقاق از درک وجود انوار الهی، این نعمت بزرگ از آن‌ها سلب شد و این مطلب همان قول خداوند است که فرمود:
﴿اِنّ اللهَ لَا یُغَیّرُ مَا بِقَومٍ حَتّی یُغَیّرُوا مَا بِاَنفُسِهِم﴾
خداوند وضعیت گروهی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه خودشان وضع خود را دگرگون کنند.
محرومیت مردم از استفادۀ عادی و رایگان از امام عصر(عج) که آخرین ذخیرۀ الهی در زمان غیبت برای هدایت انسان‌هاست، از بزرگترین محرومیت‌هایی است که هیچ چیز نمی‌تواند جای آنرا بگیرد.
ولی در هر صورت امام که نگهبان دین و دلسوز امت اسلامی است، وظیفۀ اصلی خود را رها نکرده و همیشه و در همه حال با تصرف تکوینی خویش به هدایت و روشنگری خلق پرداخته و کسانی را که از صمیم دل به آن حضرت توجه داشته و توسل کرده‌اند، دستگیری می‌نماید.
اعتقاد به حضرت ولی عصر(عج) و ولایتی که ایشان نسبت به مخلوقات دارند نه تنها از اعتقادات مهم شیعیان محسوب می‌شود، بلکه اهل تسنن نیز در کتاب‌های مختلف خود، احادیثی از ائمه و پیامبر اکرم در مورد حضرت مهدی (عج) و حوادث آخرالزمان دارند. بنابراین اعتقاد به وجود حضرت منحصر به شیعه نیست و روایات زیادی از پیامبر در این مورد در صحیح بخاری و صحیح مسلم و سایر کتب معتبر روایی آن‌ها موجود است.
در مورد امکان وجود ولایت تکوینی در افراد خاص به غیر از پیامبران – مانند اولیاء بزرگ الهی و بعضی از صحابه پیامبر عالمان بزرگ اهل سنت نیز به آن گواهی داده و آن‌را قبول کرده‌اند. آنان به خلیفۀ دوم قدرت تکوینی خارق العاده‌ای نسبت می‌دهند  و در مورد صالحین و اولیاء الهی تحقق این کرامت را ناشی از تقوا و عمل صالح و پیروی از خدا و رسول می‌دانند.
کسانی که معتقد به ولایت تکوینی در ادارۀ جهان هستند باید قبول داشته باشند که این ولایت در همۀ زمان‌ها باید وجود داشته باشد. بنابراین اشکالی ندارد که خداوند به اهل بیت پیامبر و امامان هم به علت پاکی نفس و داشتن تقوا و نیز مقام بندگی خاص - که در آیات الهی و متون روایی اهل سنت بالاترین مراتب پاکی و عبودیت به آن‌ها نسبت داده شده – قدرت‌ها و ولایت‌های تکوین خاص و از جمله وساطت در فیض و دارا بودن علم غیب، عطا کرده باشد.
در نتیجه، این ولایت که پس از پیامبر اسلام به امامان پاک از ذریۀ او منتقل شده، در نهایت به وجود مقدس و نازنین حضرت بقیه الله (عج) رسیده و خلایق به برکت وجود نازنین اوست که هر لحظه فیض وجود و هستی خویش را دریافت می‌کنند.
بنابراین جایی که افرادی پاک سیرت می‌توانند از قلوب و نیات و احوال باطنی مردم آگاهی یابند، جای تعجب نخواهد بود که اهل بیت پیامبر - که قرآن طهارت مطلق و کامل آن‌ها را تضمین کرده و حضرت مهدی(عج) که به تصریح روایات، جزء اهل بیت است و مقامش حتی از حضرت عیسی علیه‌السلام بالاتر است - بر قلوب و احوالات باطنی مردم اشراف داشته باشد و آنان را به اذن الهی هدایت کرده و متحول سازد.
البته برخورداری از این عنایت، ارتباط بسیار تنگاتنگی با تقوا و پاک بودنِ سرشتِ شخصی دارد که با نَفَسِ مسیحایی امام عصر (عج) زندگی جدید و سراسر نور و عاقبت خیر را برای خود رقم زند.
همان‌گونه که در قسمت تشرفات اشاره شد، در زمان غیبت کبری این امکان وجود دارد که به اذن الهی و صلاح‌دید امام، کسانی به حضور ایشان شرفیاب شوند و به گونه‌های مختلف از محضرش فیض ببرند. تعداد این‌گونه افراد که به این دیدار مفتخر شده‌اند از حد شمارش بیرون است.
زمینه سازی برای ملاقات با حضرت، به دست خود افراد است که مهم‌ترین شرط دیدار، همان پاکی و تقوای الهی است که آنان را تا حد زیادی به امامشان نزدیک می‌سازد. بعضی از کسانی که به توفیق ملاقات با حضرت رسیده‌اند از هدایت‌های معرفتی و ظاهری آن حضرت، به درجات مختلف بهره‌مند شده‌اند و این مطلب یکی از مهم‌ترین فوائد وجود امام (ع) در زمان غیبت است.
شایان ذکر است که ملاقات با حضرت به شیعیان و یا مسلمانان منحصر نمی‌شود و در کتاب تشرفات و کتاب شفایافتگان مسجد مقدس جمکران، نام و نشانی آن‌ها نوشته شده است که برای اطلاع بیشتر می‌توان به این منابع مراجعه کرد.
اهل تسنن هم تشرفات فراوانی داشته‌اند که در کتاب "تشرفات اهل سنت به محضر ولی عصر(عج)" بیان شده و داستان توسلات و حتی حضورشان در مسجد مقدس جمکران و گرفتن حاجات و رفع گرفتاری‌هایشان در آن ثبت شده است که در پایان این مقاله به ذکر نمونه‌ای از آن برای تیمن و تبرک بسنده می‌کنیم:
یکی از علمای اهل سنت به نام شیخ حسن عراقی، که اهل سیر و سلوک و مرد پهلوانی بوده، به شیخ عبدالوهاب شعرانی صاحب کتاب "لواقح الانوار" می‌گوید: رفیق! دوست داری زندگی‌نامۀ مرا بدانی؟ شعرانی می‌گوید: بله.
شیخ حسن می‌گوید: من در سنی هفده هیجده سالگی جوان خوش سیمایی بودم. روزهای جمعه با رفقای همکار برای خوش‌گذرانی به بیرون شهر دمشق می‌رفتیم. همۀ ما هم سن و سال و کاسب بودیم. روزی همین‌طور که مشغول بازی و لهو و لعب بودیم که یک مرتبه در قلبم القا شد که آیا ما برای این کارها آفریده شده‌ایم؟ آیا ما را برای همین چموشی‌ها و بازیها و زدن و خوردن و عمر گذراندن به دنیا آورده‌اند؟
یک مرتبه تکان خوردم، گفتم: "مَا خُلِقنَا لِهَذَا" ما برای این کارها خلق نشده‌ایم. این‌ها کارهای حیوانات است. جست و خیز کردن، به یکدیگر ور رفتن و دنبال هم دویدن.
از رفقا دور شدم و راه دمشق را پیش گرفتم. دوستانم گفتند: داش حسن! کجا می‌روی؟ تازه بازی گرم شده!
گفتم: شما را به بازی سپردم، خداحافظ شما، ما رفتیم.
به طرف شهر دمشق به راه افتادم. حال دیگری پیدا کرده بودم. این اولین برقی است که به قلب می‌خورد و انسان را زیر و رو می‌کند. وارد مسجد شدم و به تماشا ایستادم. خطیب جمعه مشغول خواندن خطبه‌های نماز جمعه بود. به مناسبتی سخن از "مهدی" به میان آورد و شروع به شمردن اوصاف او کرد. سخنان او دربارۀ مهدی دلم را تکان داد. کم کم به مهدی محبت پیدا کردم. فکر کردم آیا می‌شود که ما هم او را ببینیم؟ آیا می‌شود به لقاء او نایل شویم؟
کم کم گفتار خطیب در دلم سلسله جنبانی کرد، اندک اندک از محبت به عشق رسید. نمی‌دانی که عشق چه اثری دارد؟ عشق همان محبت مفرط است، والله کلید هر مشکلی همین عشق است. کم کم محبتم زیاد شد به طوری که در خواب و بیداری، در حال رفتن و نشستن، در حال سکوت و نطق به یاد مهدی بودم. در آرزوی دیدارش بسر می‌بردم.
کم کم در وادی مسجد و محراب و نماز خواندن و تسبیح به دست گرفتن افتادم. آتشی در دلم مشتعل شده بود.
یک شب بعد از نماز مغرب در مسجد نشسته بودم در عالَمِ حال بودم، در حال یار بودم، یک وقت متوجه شدم که از پشت دستی به شانه‌ام خورد و فرمود: حسن! گفتم: بلی.
گفت: چه کسی را می‌طلبی؟ گفتم: مهدی را.
فرمود: من مهدی هستم، برخیز! بالاخره رسیدی. شب ظلمانی به صبح وصال رسید. برخیز بیا! من می‌خواهم به خانۀ تو بیایم.
من جلو افتادم و حضرت دنبال من آمد. به خانه رسیدیم. در را باز کردم. او وارد خانه شد و نشست و به من فرمود:
پشت سر من بنشین. من پشت سر حضرت نشستم. شروع کرد با من به سخن گفتن. آتش دل مرا خاموش کردن و سوز فراق را به ساز وصالش منقلب ساختن. سپس فرمود: برخیز پشت سر من نماز بخوان.
آقا برخاست و تا صبح پانصد رکعت نماز خواند. من هم پانصد رکعت نماز خواندم. دعاهایی هم خواند  و به من نیز یاد داد و فردا شب نیز اوراد و اذکاری به من تعلیم داد.
یک روز سوال کردم: آقا جان! عمر شما چقدر است؟
فرمودند: عمر من پانصد و اندی است ( این اتفاق در قرن نهم هجری بوده است)
بعد از حدود هفت شبانه روز یک روز صبح فرمود: حسن! من می‌خواهم بروم.
گفتم: قربانت بروم، کجا می‌روی؟ دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی؟ دلم را آتش زدی! کجا می‌روی؟ قربانت شوم تازه اول ساز و سوز من است. تازه اول ناز تو و نیاز من است. مرا کجا می‌گذاری؟ من هم همراهت می‌آیم!
حضرت فرمود: "نه! بنا نیست تو همراه من بیایی. حسن! بدان این کاری که با تو کردم و چند روزی مهمان خانه‌ات بودم، تاکنون برای احدی انجام ندادم. پسر! بعد از این تو به احدی در مسائلت نیاز نداری. به همین دستورات تا آخر عمر عمل کن.
من گریه و ناله کردم. به او التماس کردم که مرا به همراه خود ببرد و در جوار خود جای دهد.
حضرت فرمود: مصلحت نیست. حکمت اجازه نمی‌دهد. تو همین جا بمان.
او رفت و مرا به داغ فراقش گرفتار کرد."






فهرست منابع و مآخذ؛
امین زاده، محمد رضا، فضائل اهل بیت از منابع اهل سنت، نشر محدث
بنی هاشمی، سید محمد، معرفت امام عصر، نشر نیک معارف
سماوی، شیخ مهدی، امامت در پرتو کتاب و سنت، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی
صافی گلپایگانی، لطف الله، وابستگی جهان به امام زمان، انتشارات حضرت معصومه
صافی گلپایگانی، لطف الله، ولایت تکوینی و تشریعی، موسسه امام مهدی بنیاد بعثت
علی پور، حسین، جلوه‌های پنهانی امام عصر، مسجد مقدس جمکران
طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزۀ علمیۀ قم
معلم، سید جواد، برکات ولی عصر، تکسوار حجاز
موسوی مطلق، سید عباس، تشرفات اهل سنت خدمت امام عصر، انتشارات هنارس
میرجهانی طباطبایی، سید حسن، ولایت کلیه، انتشارات الهادی
نمازی شاهرودی، اثبات ولایت، موسسه مطبوعاتی افتخاریان
یزدی مطلق، محمود، امامت پژوهی بررسی دیدگاه امامیه، معتزله و اشاعره، دانشگاه علوم رضوی
تشرف یافتگان، پژوهشکده تزکیه اخلاقی امام علی، انتشارات کریمه
فهرست منابع نرم افزاری؛
شمیم گل نرگس، موسسه تحقیقاتی ولی عصر (عج)
موعود، مرکز تحقیقات رایانهای حوزۀ علمیۀ اصفهان
کتابخانۀ اهل بیت (ع)
آخرین ذخیره، گروه فرهنگی هنری بشارت

تنظیم: زهرا حسام محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد